دانلود مباني نظري نظریه های ذهن آگاهی
در قالب word , و در 35 صفحه و قابل ویرایش
قسمتی از متن ::
یکی از اصول مهم در ذهن آگاهی "رها کردن " است. ما به طور کلی به خیلی چیزها چسبیده ایم: باورها، رویدادهای خاص، زمان های خاص، یک منظره، یک خواسته و .... زمانی که یاد بگیریم این چیزها را رها کنیم، نسبت به آنها آگاهی و پذیرش بیشتری کسب میکنیم و بدین ترتیب مشکلات و مسائل را با ذهنی شفاف تر و گشوده تر بررسی خواهیم کرد. یکی دیگر از اصول ذهن آگاهی اعتماد کردن است. ما ممکن است همیشه آنچه را رخ میدهد درک نکنیم ولی اگر یاد بگیریم به خودمان یا دیگران و به ویژه به قوانین هستی اعتماد کنیم، این کار قدرتی عمیق به ما میدهد که امنیت، تعادل و گشایش در کارها را به همراه دارد (عیوضی، 1390).
آگاهی به صورت فطری قدرتمند است و توجه، چیزی است که به آگاهی معطوف میشود. فقط با فهمیدن اینکه در اطراف ما چه اتفاقی میافتد، میتوانیم شروع کنیم تا خود را از احساسات سخت و دل مشغولی ها رها کنیم. گاهی اوقات تقریباً میتواند ساده باشد، مثلاً کسی که در هنگام خشم، عصبانیت خود را با معطوف کردن تو جهش به « کف پاهایش» فرو مینشاند (سینگ، والر، آدکینز و میرز، 2003). با تغییر جهت دادن توجه به جای تلاش برای کنترل یا سرکوب کردن احساسات عمیق میتوانیم به نحوه احساسی کردن خود نظم ببخشیم (ديدونا، 2009).
جنبه دیگر ذهن آگاهی به خاطر آوردن است، این مورد به یاد آوردن اتفاقات گذشته اشاره نمیکند، بلکه به معنای به خاطر آوردن جهت آگاهی و توجه داشتن و پررنگ کردن «وقایع» مهم در روند ذهن آگاهی است. هدف از ذهن آگاهی در متون قدیمی، اهمیت ندادن به مسائل غیر ضروری است که از طریق آگاهی نسبت به کارکردهای ذهن در این دنیای مادی، موجب رنج و عذاب میشوند. متخصص روان درمانی به طور فعال برروی قسمتی از ذهن کار میکند که در واقع وقوع حوادث پیش بینی نشده در زندگی، قادر به تحمل آن باشد. علاوه بر این فرد با مشاهده دقیق واقعیت درونی خود درمی یابد که خوشحالی، کیفیتی نیست که وابسته به عناصر بیرونی و تغییرات دنیای بیرون باشد و زمانی اتفاق میافتد که فرد وابستگی به افکار، موضع گرفتن و برنامه های ذهنی از پیش تعیین شده را رها کند و در نتیجه رفتارهای خودکاری را که برای رسیدن به موقعیت های لذت آور یا فرار از موقعیت های دردناک انجام میدهد، کنار بگذارد و به رهایی برسد(کابات زين،2005 ).
ذهن آگاهی به تنهایی برای بدست آوردن شادی کافی نیست، اما شرایط ساختاری را برای سایر فاکتورهای ضروری فراهم میکند (وبیسرتسیکی، 2007). در ادبیات کلاسیک، ذهن آگاهی معمولاً در مورد عملکردش مورد بحث قرار میگرفت، نه هدف به تنهایی. ذهن آگاهی بخش مهمی از یک پروژه طراحی شده است تا عادت های مستحکم، یا حرص و یا رفتارهایی که به ما و دیگران صدمه میرساند را ریشه کن کند (کابات زين، 2005).
ذهن اگاهی به طور چشم گیری ارتباط انسان ها را با تجربیاتشان مورد تغییر قرار میدهد و میتواند تحمل سختی و عذاب را کاهش داده و جنبه های مثبت وجودی را دگرگون سازد. این یک اصل در روند روانشناسی است که میتواند چگونگی پاسخ ما به سختی های اجتناب ناپذیرزندگی را تغییر دهد؛ نه تنها درباره چالش های موجود، بلکه مشکلات حاد روانشناسی مانند خودکشی(لینهان، 1993)، افسردگی مزمن (سگال ویلیامز و تیزدل، 2002) و روانپزشکی (باخ و هایز، 2002). ذهن آگاهی پدیده جدیدی نیست، بلکه قابلیت آگاه بودن و هوشیاری کامل است قسمتی از خصوصیات روحی و روانی انسان است که او را بشر میسازد. متأسفانه در این دنیا، تنها برای دوره ای مشخصی زندگی میکنیم و خیلی زود مجذوب خیالبافی و حکایت های شخصی میشویم (کابات زين، 2005).
فرد ذهن آگاه در مورد عادت ها و رفتارها و واکنش های غیر ارادی و خود به خودی ضمیر ناخودآگاه هم منکر آنها نیست. فقط شخص ذهن آگاه اصرار دارد که در تمام این فرآیند های به ظاهر غیر ارادی و خود به خودی حضور فعال داشته باشد. نه به عنوان کسی که قصد دخالت یا خرابکاری یا اصلاح دارد. بلکه فقط به صورت یک ناظر و تماشاچی کاملا بی طرف! در بحث ذهن آگاهی گفته میشود وقتی شما بتوانید عملیات خود به خودی درون ذهن و ضمیر خود را دقیق و لحظه به لحظه رصد کنید و زیر نظر بگیرید، آنگاه این عملیات از حالت واکنشی و غیر ارادی خارج میشوند و به صورت پاسخ های عاقلانه تر و پخته تر ظاهر میشوند. اما برای اینکار فرد ذهن آگاه کاری انجام نمیدهد فقط شش دانگ حواسش را جمع میکند تا ببیند این اتفاقات زنجیره ای و اتوماتیک که در درون احساس و افکار او رخ میدهند و سرانجام به صورت یک واکنش رفتاری نمود پیدا میکنند به چه ترتیبی و با دخالت چه بخش هایی شکل میگیرند. برای همین است که میگویند ذهن آگاهی یک جور بیداری در بیداری است. یعنی خیلی از آدم های معمولی، که همین الان به ظاهر آنها را بیدار گمان میکنیم، فقط چون چشمانشان باز است، وقتی وارد حالت ذهن آگاهی میشوند تازه درک میکنند که بیداری یعنی چه و تازه به معنای واقعی از خواب زندگی بیدار میشوند و سرزندگی را دوباره احساس میکنند. اگر بخواهیم به زبان ساده و به صورت مقایسه ای روحیه و رفتار یک فرد ذهن آگاه را با یک فرد معمولی مقایسه کنیم، میتوانیم بگوئیم که: میتوانیم بگوئیم فرد ذهن آگاه زندگی را به صورت مستقیم تجربه میکند و جرات رودرروشدن با حوادث و اتفاقات واقعی زندگی درست همین الان و همین جا را دارد. اما فرد معمولی اصرار دارد که با توسل به رفتارهای عادتی و واکنش های از قبل برنامه ریزی شده ضمیر ناخودآگاه مانند کبک سرخود را زیر برف غفلت پنهان کند و به شکلی خود را سرگرم کند و بگذارد امواج زندگی از کنار او بگذرند و او با حواس پرت کردن خودش آنها را نبیند و با آنها روبرو نشود. فرد ذهن آگاه با شوق و اشتیاق و اراده خودش به استقبال واقعیت همین الان زندگی اش میرود و فرد معمولی از آن میگریزد و طفره میرود. فرد ذهن آگاه با قصد و نیت مشخص و از روی عمد شش دانگ حواسش را حتی در سخت ترین شرایط حواس جمعی روی زمان همین الان زندگی اش متمرکز میکند. اما فرد معمولی کنترل اوضاع را به ضمیر ناخودآگاه و عادت ها میسپارد. فرد ذهن آگاه در هر لحظه با اراده خود، توجه خودش را روی یک موضوع متمرکز میکند. اگر هم حواسش پرت شد و فکرش جای دیگر رفت بلافاصله به خاطر ذهن آگاه بودنش این انحراف فکر را میفهمد و با مهربانی و بدون اینکه خود را سرزنش یا انتقاد کند دوباره حواسش را روی موضوع دلخواه و انتخابی خودش جمع میکند. فرد ذهن آگاه خیلی حواس جمع است. بهره وری و کارآیی او در فعالیت های زندگی عالی است. چون با تمام توجه هر کدام از کارهای روزمره اش را انجام میدهد. او سرشار از انرژی است چون انرژی حیانی اش را روی افکار بی ربط هدر نمیدهد. فرد ذهن آگاه در زمان الان حضور کامل دارد در حالی که فرد معمولی در گذشته و آینده زندگی میکند و هیچ سهمی از حیات را برای همین الان زندگی اش کنار نمیگذارد. در حقیقت اگر بخواهیم تفاوت روحیه فرد ذهن آگاه با فرد معمولی را مشخص کنیم باید هفت عنصر کلیدی ذهن آگاهی را از قبل بشناسیم تا بتوانیم نسبت به ذهن آگاه بودن یک فرد یا معمولی بودن او اظهار نظر کنیم (کوثری، 1390).
هفت عنصر اساسی ذهن آگاهی عبارتند از: (کابات زين،2005)
1) بی قضاوتی : یعنی بدون پیش داوری و حذف و تائید با زندگی برخورد کنیم و ورای درستی و نادرستی اتفاقات درون و بیرون خود را نظاره کنیم.
2) صبور بودن : یعنی حوصله داشتن و شکیبا بودن و حق دادن به اتفاقات برای اینکه در زمان مناسب خودشان رخ دهند.
3) ذهنی باز داشتن: یعنی درک همه چیز همانگونه که هستند. یعنی تقسیم نکردن ذهن به سیاه و سفید.یعنی آمادگی کامل درونی داشتن برای روبرو شدن با واقعیت های زندگی همانگونه که هستند.بی کم و کاست.
4) اطمینان داشتن: یعنی مطمئن بودن به اینکه توانایی "ذهنآگاه" شدن در وجود همه آدمها هست و هر انسانی میتواند این شکل متفاوت بیداری و هشیاری را در تمام لحظات زندگی اش حفظ کند. یعنی یقین داشتن که درست ترین شیوه زندگی ذهن آگاهی است.
5) اصالت بخشیدن به بودن به جای سرگرم کاری شدن: یعنی به جای فرار از لحظه الان و مشغول ساختن عمدی خود به انجام یک کار (و چه بسا کارهای بی فایده)، بپذیریم که بودن و حضور ذهن داشتن در لحظه اکنون، بسیار ارزشمندتر از انجام هر کار دیگری است.
6) پذیرفتن واقعیت های زندگی در هر لحظه: به این شکل که اوضاع و اتفاقات و شرایط زندگی خود را همینطوری که واقعا هست بپذیریم و آنها را انکار نکنیم. در حقیقت با دیدن واقعیت به همین شکلی که هست خود را برای تغییر و اصلاح آن به شکل درست آماده میکنیم.
7) دلبسته نبودن و رها کردن : یعنی خود را با هیچ چیز دیگری در این عالم یکی ندانستن.و اسیر و دلبسته نبودن به هیچ چیز!
اگر این هفت عنصر کلیدی در وجود یک شخص پیدا شود، آن شخص را میتوان یک فرد ذهن آگاه دانست و به محض اینکه یکی از این عناصر از وجود شخص دور شود او از حالت ذهن آگاهی دور میشود. حال فرقی نمیکند که آن شخص پنجاه سال تمرین ذهن آگاهی کرده باشد یا پنج دقیقه. مهم این است که اگر میخواهیم ذهن آگاه باشیم باید همیشه این عناصر کلیدی را در روحیه و شخصیت خود حفظ کنیم و آنها را شناسایی و تقویت نمائیم(کابات زين،2005).
بررسی و پژوهش اخیر ذهن آگاهی، یک استراتژیک برای برخی درمان های جدید است. بسیاری از درمان گران خیرخواه پیش از موقع تلاش میکنند تا مشکلات بیمار را « حل کنند» اما ندانسته و از روی سهو از طریق نادیده گرفتن پذیرش شخصی و درک شخصی و مشکلات رفتاری و احساسی و از طریق تلاش های غریزی ممکن است رنج و مشقت رشد بیابد و ما را به سمت فعالیت های متغیر سوق دهد. رویکرد برنامه جدیدی که بر مبنای ذهن آگاهی پایه گذاری شده « اول آگاهی و پذیرش، دوم تغییر» است (ديدونا،2009).
درطول دو دهه گذشته توجه روبه رشدی به امکان اثر بخشی روان شناسی شرقی دریک محیط بالینی و به خصوص آن دسته از تکنیک های مبتنی بر شیوه های با منشاء بودایی به وجود آمده است. مطالعات متعددی به بررسی امکان کاربرد بالینی این دیدگاهها و کاربرد آنها در درمان اختلالات روان شناختی صورت گرفته است. فعالیت هاو پژوهش های محققین و درمانگران، سرانجام منجر به کاربرد اصول و روش های درمانی در موقعیت های بالینی شد. روش هایی که به طور وسیعی ریشه در روان شناسی شرقی داشته است.
اگرچه ذهن آگاهی توسط روان درمانگر غربی مورد قبول واقع شد، اگر چه ذهن اگاهي از لحاظ معناومفهوم ورويکردها رشد يافته ولي ریشه در آموزه هاي کهن اش دارد. مخصوصاً، کیفیت های ذهنی ماورای ساتی(آگاهی، توجه و به خاطر آوردن ) در ذهن آگاهی است که باعث شد آن را برای ايجاد ارامش در شرایط کلینیکی بپذیرفتیم. این کیفیت ها شامل عدم قضاوت، پذیرش و همدلي است (ديدونا، 2009).
ذهن آگاهي يعني بودن در لحظه با هر آنچه اکنون هست، بدون قضاوت و بدون اظهارنظر درباره آنچه اتفاق مي افتد؛ يعني تجربه واقعيت محض بدون توضيح (سگال، تيزديل و ويليامز، 2002). اساس ذهن آگاهي از تمرين هاي مراقبه بودائيسم گرفته شده است که ظرفيت توجه و آگاهي پيگير و هوشمندانه را (که فراتر از فکر است) افزايش مي دهد. تمرين هاي مراقبه و ذهن آگاهي به افزايش توانايي خودآگاهي و پذيرش خود در بيماران منجر مي شود. ذهن آگاهي يک روش يا فن نيست، اگرچه در انجام آن روش ها و فنون مختلف زيادي به کار رفته است. ذهن آگاهي را مي توان به عنوان يک شيوة "بودن" يا يک شيوه "فهميدن" توصيف کرد که مستلزم درک کردن احساسات شخصي است(بائر، 2003). ذهنآگاهی با وجودی که هم اکنون در دانشگاه های معتبر جهان به عنوان یک روش کارآمد و بینظیر جهت بازیابی شخصیتهای آسیب دیده و سالم سازی و برگرداندن روح و ذهن به حالت طبیعی شناخته شده است، اما در عین حال روشی است تجربی و فوق العاده ساده و عملی که هر فردی بدون نیاز به سواد و دانشی خاص، میتواند به راحتی آن را در زندگی خود تجربه کند (کوثری، 1390).
بیر (2003) به عنوان مشاهدة فاقد قضاوت نسبت به جریان در حال پیشرفت درونی و بیرونی محرک ها و بروز آنها تعریف کرد. قضاوت نکردن، ذهن آگاهی را پرورش میدهد وقتی شما با وضعیت هیجانی یا فیزیکی سختی روبه رو میشوید، قضاوت نکردن دربارة تجربیات، بیشتراز آن چه که میبینید و هستید و چیزي که باید باشید، آگاه میشوید. البته این از پذیرش تجربیات لذت آور و دردناک ناشی میشود. پذیرش این نیست که دوباره چیزهایی که از نظر اخلاقی قابل قبول نیست را تصدیق کنیم، بلکه پذیرش در مورد رفتارها متفاوت است. به عبارت دیگر تغییر همسان پذیرش است اگر چه سریعتر اتفاق میافتد.
ذهن آگاهی واژه ای است که اشاره به یک توانایی بالقوه انسانی برای آگاهی غیر مفهومی، بدون قضاوت و متمرکز در زمان حال دارد. این آگاهی از توجه عمدی به آنچه که از درون و بیرون فرد در حال وقوع است، با یک نگرش دوستانه و پذیرش نسبت به آنچه که در حال وقوع است، نشأت میگیرد.
انسان ها ذهن آگاهی را با بهره گیری از از مراقبه در اشکال مختلف در طی هزاران سال پرورش وگسترش داده اند.
کارلن و لانگر (2006) از ذهن آگاهی به عنوان وضعیت شناختی یاد کردند و با صراحت بیان نمودند که بین ذهن آگاهی و مراقبۀ ذهن آگاهی بودائی تمایز وجود دارد البته نباید منکر شباهت هاي آنها شد. همچنین بین ذهن آگاهی و درمان عقلانی-عاطفی الیس شباهت هایی وجود دارد(نقل از بيرامي و عبدی، 1388).
علاقه به ذهن آگاهی در دو دهه گذشته رشد یافته و اثر بخشی آن در افراد زیادی از قبیل بیماران سرطانی، افسردگی، بیماران قلبی و همچنین کارمندان بخش مراقبت های سلامتی بررسی شده است. (بیدو و مورفی، 2004؛ پریس و داویز، 2005؛ گازلا، 2005؛ اسمیت و ریچاردسون، هافمن و گتون، 2005؛ تکن و دیگران، 2003؛ نقل از پریسمان، 2009).
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643