مبانی نظری و پیشینه تحقیق یکپارچگی حسی و حساسیت زدایی و پردازش مجدد حرکت چشم (EMDR) ,

menuordersearch
academixfile.ir

توضیح

مبانی نظری و پیشینه تحقیق یکپارچگی حسی و حساسیت زدایی و پردازش مجدد حرکت چشم (EMDR)

در قالب word و در 45 صفحه و قابل ویرایش و دارای منابع سال 1402 و 2023

 

 

فهرست مطالب::

 

2-4-یکپارچگی حسی 
2-4-1-فرضیه های اساسی مربوط به یکپارچگی حسی 
2-4-2-چگونگی یکپارچگی حسی 
2-4-3-چگونگی یکپارچگی حسی 
4-4-2-برنامه ریزی یکپارچگی حسی 
2-4-5-تشخیص یکپارچگی حسی 
2-4-6-علائم اختلال یکپارچگی حسی 
2-4-7-مداخله های درمانی یکپارچگی حسی 
2-4-8- درمان یکپارچگی حسی 
2-4-9- پردازش حسی در بازی درمانی 
2-5-حساسیت زدایی و پردازش مجدد حرکت چشم (EMDR) 
2-5-1- تعریف (EMDR) 
2-5-2- سلسله مراتبی در درمان (EMDR) 
3-5-2-پیامدها برای آموزش، مشاوره، تمرین و تحقیق 
2-6-پیشینه پژوهش ها 
2-6-1-پژوهش های داخلی 
2-6-2-پژوهش های خارجی 

 


2-4-یکپارچگی حسی
در سال 1973، آیرس یکپارچگی حسی را اینگونه تعریف کرد: توانایی سازمان دادن به اطلاعات حسی، که با کنترل درون دادههایش میتوان به مکانیسم فعال مغزی بهبود بخشید.آیرس اختلال در یکپارچگی حسی را موجب اختلال در یادگیری و رفتارهای پیچیده میداند (لین، 2019).
یکپارچگی حسی (SI) فرآیندی است که در آن سیستم عصبی مرکزی (CNS) اطلاعات را دریافت، تفکیک، شناسایی و پردازش میکند تا با یک پاسخ حرکتی به آن پاسخ دهد. این مربوط به سازماندهی و ترتیب محرکهای رسیدن به CNS است که از گیرنده های مختلف می‌آیند. ادغام سیستم های حسی بر ساختار حرکت مورد نظر و کنترل شده و همچنین وضعیت بدن تأثیر می‌گذارد. با توجه به چنین سیستم تخصصییکپارچگی حسی، عملکرد هماهنگی حرکتی و کیفیت، سرعت و روانی حرکت بهبود مییابد (راندل و همکاران، 2022؛ بوچر و همکاران، 2015).
2-4-1-فرضیههای اساسی مربوط به یکپارچگی حسی
یکپارچگی حسی بر چند فرض اساسی مبتنی است که برخی از آنها به شرح ذیل است:
پاسخ تطابقی به محیط: یک پاسخ یا رفتار معطوف به هدف که در چالش با محیط به وجود میاید و نیاز به پاسخی مطلوب در زمینهی یکپارچگی حسی دارد. اگر این پاسخ با موفقیت داده شود، پاسخ تطابقی ایجاد میشود (کیلروی، عزیززاده وسرماک، 2019؛ پارهام و مایلکوس، 2010).
انعطافپذیری سیستم عصبی-مرکزی: بعد از ایجاد پاسخ در سطوح نورون و سیناپس، تغییراتی رخ میدهد، این تغییرات انعطافپذیری خوانده میشود که با افزیش شاخه-های دندریتی و ارتباطات سیناپسی در مغز همراه است (ریموند و مدینه، 2018؛ باندی و همکارن، 2002).
سازماندهی سیستم عصبی-مرکزی: مغز به صورت یک کل، یکپارچه عمل میکند. مدل سلسله مراتبی، سیستم عصبی مرکزی را برای سطوح مرتب شدهی عمودی بررسی میکند، یعنی نیمکرههای مغزی در بالا، ساقهی مغز در میانه و نخاع در پایین سلسه مراتب واقع شده و یک روند کنترل صعودی را نشان میدهد و طبق این دیدگاه، سطوح پایینتر، تصفیه اطلاعات حسی را قبل از رسیدن به قشر مغز به عهده دارند. آیرس 01973) عقیده داشت که جنبههای حیاتی یکپارچگی حسی در سطوح پایینتر سیستم عصبی مرکزی، بویژه در ساقه مغز و تالاموس اتفاق میافتد (چراغچی، 1390؛ کیلروی، عزیززاده وسرماک، 2019).
سیتم عصبی و توانایی رشدی: در رشد به هنجار، تکامل رفتارهای ابتدایی ساده، امکان رشد رفتارهای پیچیده در مراحل بعد را فراهم میکند. آیرس توالی رشد یکپارچگی را فرآیندی چرخشی میداندکه در صورت وجود کژکاری، رشد بهنجار یکپارچگی حسی را مختل میسازد (میلر و همکاران، 2007؛ فایفر، کلارک و آربسمن، 2018).
2-4-2-چگونگی یکپارچگی حسی
سیستم عصبی مرکزی پس از دریافت اطلاعات حسی آنها را تصفیه و سپس ترکیب و هماهنگ میکند. این اطلاعات حسی ترکیب شده و هماهنگ شده، که منجر به تولید بستههای معنیدار اطلاعات میشود، تحت عنوان یکپارچگی حسی شناخته میشود و هر فرد میتواند که به یک درون داده، پردازش برونداده یا رفتار حرکتی واحد برسد و در آخر نظارهگر تأثیر خود باشد (شکل 2). اختلال یکپارچگی حسی؛ اختلال در کل روند مذکور است. سیستم لیمبیک، سیستم مشبک، مخچه، تالاموس نقش مهمی در یکپارچگی عملکردهای عالی قشر مغز از جمله یکپارچگی بینایی و کنترل اردی حرکات و رشد ادراکی-شناختی، یادگیری زبان و رشد فردی و شخصیت را دارد (آسن، مکاینتاش و کارمل، 2022؛ ویلچنسکی، هابیکتاتاروسکا و میرزوامولندا، 2023).

 

2-5-حساسیتزدایی و پردازش مجدد حرکت چشم (EMDR)
درمان حساسیتزدایی و پردازش مجدد حرکت چشم (EMDR) شامل مجموعهای ساختاریافته از پروتکلها و رویهها بر اساس مدل پردازش اطلاعات تطبیقیاست (شاپیرو و لالیوتیس، 2011)EMDR.در سال 1987 به عنوانEMDمعرفی شد (شاپیرو، 1989) به عنوان درمانی برایاختلال استرس پس از سانحه و در طول زمان به رویکرد جامعدرمانی سازگار تبدیل شد.در طول سالهای اول، مفهوم هشت مرحله، توصیف درمان جامعEMDR، توسعه یافت. تعدادی از پروتکل‌های تخصصی برای رفع نیازهای مراجعین مختلف که از انواع اختلالات رنج می‌برند، توسعه داده شده‌اند (والینتگومز و همکاران، 2017). برخی از بازتابها در مورد مدلAIP و تئوری خاطرات بیماریزا به شالوده نظری برای تکامل درمانEMDRکمک ممیکند (هاس و همکاران، 2017). مروری بر تحقیقات در مورد مکانیسم کار در درمانEMDRاخیرا توسطلاندین-رومرو و همکاران (2018) ارائه شده است. فیزیولوژی عصبی پشت تحریک دوطرفه تا حد زیادی مورد تحقیق قرار گرفته است (پاگانی و همکاران، 2017). اخیراً یک مدل حیوانی از تحریک دوطرفه توسط حرکات چشم (EM) توصیف شده است (بک و همکاران، 2019).
نظریه ای که در حال حاضر برای توضیح اثرات درمانEMDRاستفاده می‌شود، مدلAIPنامیده می‌شود. مدلAIP، مدل پاتوژنز و تغییر در درمانEMDR، برای توضیح تغییر سریع به سمت وضوح مثبت که در پردازش مجدد حافظهشاهده می‌شود، توسعه داده شد (شاپیرو، 2001).AIPیک سیستم ذاتی در همه ما را فرض می‌کند که از نظر فیزیولوژیکی برای پردازش اطلاعات به وضعیت سلامت روانی تنظیم شده است (شاپیرو، 2002). "اطلاعات" همانطور که در اینجا استفاده میشود، به ورودی خارجی یا داخلی از طریق تمام سیستمهای حسی اشاره دارد، در غیر این صورت تجربه نامیده میشود.در درمانEMDRفرض بر این است که فعالیت عصبی فیزیولوژیکی سیستمAIPدر مغز منجر به کاهش پریشانی ویا احساسات منفی می‌شود که می‌تواند در نتیجه تجربیات ناراحت‌کننده رمزگذاری شود، و منجر به ادغام اطلاعات ناراحت‌کننده در یک اطلاعات سازگارتر شود. حالت مثبتسیستمAIPممکن است توسط تروما، سطوح شدید استرس یا سایر متغیرها مانند تأثیر داروهای روانگردان مسدود شود (هاس و همکاران، 2008). شاپیرو بر این واقعیت تأکید کرد که مراجع باید به اندازه کافی منابع داشته باشد قبل از اینکه درمانگر او را درگیر پردازش مجدد حافظه کند. شاپیرو (2001) در کتاب درسی خود در مورددرمانEMDRویرایش 2 میگوید: «برای بسیاری از مراجعان ما، به نظر میرسد که پردازش مجدد این تجربیات قبلی اجازه میدهد تا ارتباطات شناختی و عاطفی مناسب ایجاد شود و رفتارهای انطباقی بهطور خود به خودی همراه با بینش و خودپنداره مثبت ظاهر شوند». با این حال، برای مشتریانی که در دوران کودکی به شدت مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند یا مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند، تعیین اینکه چه پنجره‌های رشدی ممکن است قبل از ایجاد زیرساخت‌های مهم بسته شده باشند نیز مهم است. آیا کودک آسیب دیده ثبات شی را یاد گرفته است یا باید در طول درمان توسعه یابد؟پزشک باید چه مدلی برای مراجع بسازد؟چه تجربیاتی باید هم در داخل و هم در خارج از درمان ایجاد شود تا بتوان درونی‌ها و الگوهای مورد نیاز را پدید آورد؟همانطور که این فعل و انفعالات مثبت در رابطه درمانی ایجاد میشوند، در حافظه نیز ذخیره میشوند و میتوانند با روشهایEMDR تقویت شوند. شاپیرو (2018) در ویرایش سوم متن خود، مجدداً به این مسائل در نمونه موردی از قربانی تجاوز می‌پردازد: «پس از اینکه پزشک او به‌طور مؤثری با مراجع خود به دلیل تجربه تجاوز خشونت‌آمیز با استفاده از روش‌های درمانیEMDRدرمان کرد، قربانی تجاوز، برای یادآوری تجاوز جنسی بدون احساس ترس و شرم قادر خواهد بود. همچنین شاپیرو بیان میکند، پزشکان باید بدانند که چگونه مراجعان را بهطور مناسب آماده کنند و با نیازهای فردی آنها هماهنگ باشند و در عین حال سیستم پردازش اطلاعات را فعال نگه دارند تا یادگیری انجام شود. پزشکان همچنین باید یک تاریخچه جامع برای شناسایی بگیرند، اهداف مناسب برای پردازش و کمبودهای توسعهای که باید برطرف شوند. در کتابچه راهنمای آموزشی پایه فعلیEMDRقسمت اول (شاپیرو و لالیوتیس، 2017) به این صورت آمده است: "شبکه‌های حافظه تطبیقی از حافظه‌های مرتبطی تشکیل شده‌اند که پردازش و یکپارچه می‌شوند". آنها شامل تجربیات منفی هستند که حل میشوند. یعنی اطلاعات با پاسخ احساسی شما مطابقت دارد و دیگر آزاردهنده نیست. همچنین شامل تجربیات مثبت زندگی (تصاویر، افکار، احساسات، احساسات فیزیکی و باورها) که در صورت دسترسی، میتوان از طریق اعمال تحریک دو طرفه تقویت کرد. شبکه‌های حافظه تطبیقی برای انجام پردازش مجدد باید وجود داشته باشند و در دسترس باشند. رابطه درمانی بخشی از یک شبکه حافظه تطبیقی است. در توضیح پردازش مجدد، کتابچه راهنما بیان می‌کند: (دسترسی به تجربیات (مثبت و منفی) برای ارتباط بین آگاهی و محل ذخیره اطلاعات اجازه می‌دهد، شبکه‌های حافظه ناسازگار/ناکارآمد، زمانی که به آنها دسترسی پیدا می‌کنند و دوباره پردازش می‌شوند، با شبکه‌های حافظه سازگار و مثبت موجود پیوند می‌خورند). دستورالعملها به پزشک بسیار واضح است: "در دسترس بودن شبکه های حافظه مثبت/تطبیقی را برای ادامه پردازش حافظه تعیین کنید، شبکههای حافظه مثبت را در صورت نیاز توسعه و تقویت کنید." شاپیرو به وضوح مدلAIPرا نه تنها به عنوان یک مدل ازپردازش نشده بلکه به عنوان مدلی از تجربیات یا منابع مثبت مورد نیاز برای پردازش مجدد موارد پردازش نشده است میداند.

 

2-6-1-پژوهشهای داخلی
وسیمه، استکی و میرزاخانی (1402) در پژوهشی به مقایسه آموزش کارکردهای اجرایی مبتنی بر بازیهای رایانهای و یکپارچگی حسی بر علائم نارساخوانی دانش-اموزان پرداختند. نتایج نشان داد هر دو مداخله بر علائم نارساخوانی دانشاموزان مؤثر بودند، مداخله تمرین-های یکپارچگی حسی تدثیر پایدارتری بر علائم نارساخوانی داشت. در نهایت، توجه به الگوهای پردازش حسی و راهبردهای درمانی در تشخیص و آموزش دانشاموزان نارساخوان نتایج موثری دارد.
عماد، استکی و کوچک انتظار (1401) در مقایسه اثر بخشی تمرینات یکپارچگی حسی با و بدون ربات یاریرسان بر تعاملات اجتماعی کودکان طیف اسم دریافتند که میزان تغییرات اختلال در تعاملات اجتماعی در 3 گروه یکسان نبوده و در موقعیت آزمایش، میانگین نمرات گروه تمرینات یکپارچگی حسی با ربات یاریرسان، بیشتر از تمرینات یکپارچگی حسی بدون ربات یاریرسان و گروه کنترل، کاهش و تغییر داشته است. بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که تلفیق دو شیوه درمانی یکپارچگی حسی و درمان با ربات، بیشتر از شیوه یکپارچگی حسی به تنهایی موجب بهبود تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم میشود.

 

2-6-2-پژوهشهای خارجی
بانگ و همکاران (2023) در پژوهشی به بررسی اثر بخشی کاربرد مدل چندحسی بهمنظور تقویت تشخیص حروف زبان انگلیسی در دانشآموزان دارای اختلال یادگیری نارساخوانی پرداختند. نتایج نشان دهنده عملکرد بهتر کدگذاری تشخیص صدا و حروف پس از آموزش مدل چندحسی بود. بنابراین مدل چندحسی برای تقویت عملکرد خواندن دانشآموزان نارساخان میتواند یک الگوی مؤثر باشد.
تاماس (2022) در مطالعهای با عنوان پیشگیری و درمان ناتوانی یادگیری و رفتاری با درمان یکپارچگی حسی، این رویکرود درمانی را به عنوان یک روش درمانی مؤثر در بهبود ناتوانی یادگیری/رفتاری ناشی از اختلال در فرآیندهای کسب اطلاعات، تعدیل یکپارچگی حسی در سیستم عصبی افراد دارای اختلال یادگیری و اختلال یکپارچگیحسی معرفی نمود.
گیلکنز و همکاران (2022) پژوهشی با عنوان امکان-سنجی EMDR در افراد مبتلا به PTSD برای کاهش ضعف و بهبود کیفیت زندگی انجام دادند. نتایج تحلیل دادهها نشان داد که مداخله درمانی به روش (EMDR) تأثیر معنادارای را بر کاهش ضعف و بهبود کیفیت زندگی و هر یک از مؤلفههای آن عبارتند از سلامت روانشناختی، سلامت محیطی و سلامت اجتماعی در مرحله پسآزمون گروه آزمایش داشته است.

 

قسمتی از منابع

ابراهیمی، م.، ورنوسفادرانی عباس، م.، حقگو، ح.، پورمحمدرضای تجریشی، م.، و داناییفرد، ف. (1392). اثربخشی فعالیتهای یکپارچگی حسی-حرکتی بر نشانههای اختلال نقص توجه-بیشفعالی. پژوهش در علوم توانبخشی. 9(2): 220-231.
احدی، ب. (1373). مقایسه عملکرد دانشاموزان با اختلال یادگیری و دانش آموزان بدون اختلال یادگیری در مقیاس هوش وکسلر کودکان. 1373. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
استکی، م. (1385). مقایسه دو روش آموزش دوطرفه و آموزش موسیقی در کاهش علائم دیسکولیا در 9-7 دانش آموز دختر1385. پایان نامه دکتری، دانشگاه علامه طباطبایی.
اسداله سنندجی، ه.، عشایری، ح.، و استکی، م. (1388). تأثیر تمرینهای یکپارچگی حسی بر کاهش علائم نارساخوانی دانشآموزان دبستانی 10-7 ساله شهر تهران. سمپوزیوم نوروپسیکولوژی ایران. (جهاد دانشگاهی، واحد البرز، تربیت معلم).
اصلانی، ج. (1387). اثربخشی تکنیک حساسیتزدایی با حرکات چشم و بازپردازش EDMR بر کاهش اضطراب صحبت کردن در مقابل جمع در دانشجویان. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبائی.
آقاپور، ع. (1394). رابطه شیوههای فرزندپروری و خلقخوی کودک در ادراک خود کودکان. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تبریز. دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.
بدیعیان، س. (1375). بررسی شیوع خواندن و نوشتن در دبستانهای دوزبانه و تک زبانه در منطقه فریدن. پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد خوراسگان.
بوستانافروز، م.، و ناصح، ج. (1401). تاثیر یکپارچگی حسی-حرکتی بر بهبود عملکرد دانشآموزان دارای اختلال یادگیری با مشکل نقص توجه/فزونکنشی،هفتمین همایش ملی پژوهشهای نوین در حوزه علوم تربیتی و روانشناسی ایران،تهران.
بهرامی، م.، ابوالقاسمی، ع.، و نریمانی، م. (1392). مقایسه ادراک از خود و رفتارهای ایمنی در دانش آموزان دارای نشانه های اختلال اضطراب اجتماعی و بهنجار. فصلنامه روان شناسی مدرسه. ۲(۱):62-79
تبریزی، م.، تبریزی، ع.ر، و تبریزی، ن. (1392). درمان اختلالات خواندن. تهران. انتشارات فروزنده.
توکلی، ز.، جمهری، ف.، و کراسکیان موجمباری، آ. (1394). بررسی اثر یکپارچگی حسی و تمرینات تفکر فضایی در بهبود هوش غیر کلامی کودکان مبتلا به اختلال یادگیری. فصلنامه مطالعات روانشناسی بالینی، 19(5):19-26.
جاهدیانپور، ف.، البرزی، ش.، هارون رشیدی، ه. (1388). مقایسه درک اجتماعی و ابعاد آن در دانشآموزان با و بدن اختلال شنوایی. دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، 11(39/1):79-106.
جمالویی، ح.ر.، ابوالقاسمی، ع.، نریمانی، م.، زاهد، ع. (1396). مقایسه ادراک از خود و روابط مدرسهای در دانشاموزان دارای نارسایی ویژه در یادگیری و عادی مقطع تحصیلی راهنمایی. فصلنامه پژوهشهای علوم شناختی و رفتاری، 7(1/12):65-80.
جهان، ف.، مهرافزون، د.، و حسینی، ش. (1397). اثربخشی حساسیتزدایی با حرکات چشم و بازپردازش مجدد بر تنظیم هیجان، مکانیزم دفاعی و کیفیت زندگی در دختران نوجوان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی. روشها و مدلهای روانشناختی، 9(31):50-71.
حجابیدختایمن، م.، حسینی نسب، س.د.، و آزموده، م. (1401). اختلال یادگیری پیشزمینه اختلال اجتماعی: مطالعات تمرینات ادراکی-حرکتی بر پردازش دیداری-فضایی عملکرد دیکته در دانشآموزان دختر پایه سوم ابتدایی دارای اختلال یادگیری شهر تبریز. مجله مطالعات جامعه شناسی، 15(55/54):219-234.

 

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

whatsuptelegrammailpinterest
logo

استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643