مقاله و مبانی نظری تعاریف و مفاهیم سبک های حل مسئله
در قالب word و در 24 صفحه و با قابل ویرایش
فهرست مطالب
سبک های حل مسئله
تعاریف و مفاهیم سبک های حل مسئله
2-3-2 دیدگاه نزو در رابطه با حل مسئله
2-3-3 دیدگاه دزوریلا و گلدفرید در رابطه با حل مسئله
2-3-4 دیدگاه بدل و لناکس در رابطه با حل مسئله
2-3-5 فرآیند حل مسئله
1-تشخیص مشکل:
2-تعریف مشکل:
3-ایجاد راه حل های جایگزین:
5-تصمیم گیری:
6-اجرای راه حل:
7-تحقیق اثر راه حل:
2-3-6 نظریه های حل مسئله
نظریه های محرک-پاسخ و تداعی:
نظریه های گشتالت و شناختی:
3-نظریه های خبرپردازی و همانندنگاری کامپیوتر
2-4 پیشینه پژوهش های انجام گرفته
2-4-1 پیشینه پژوهش های انجام گرفته در داخل کشور
2-4-2 پیشینه پژوهش های انجام گرفته در خارج کشور
منابع فارسی
منابع لاتین
سبک های حل مسئله
تعاریف و مفاهیم سبک های حل مسئله
اگرچه تعاریف متعددی از مسئله ارائه شده است ولی اغلب آنها اشاره میکنند که وقتی فردی چیزی را میخواهد و نمیداند که چگونه آن را بدست آورد، دچار مشکل میشود. بنابراین مشکل یا مسئله را میتوان همانند یک خواسته تحقق نیافته ای که شیوه ی تحقق آن باید مشخص شود، مفهوم سازی کرد. این تعریف جامع قادر میسازد تا این مفهوم، مشکلاتی را که ویژه یا عمومی، مثبت یا منفی و عمده یا ناچیز از نظر اهمیت یا گستردگی هستند را در بر بگیرد(حمیدی زاد، 1382).
به طور کلی به کارگیری مدل های حل مسئله در مورد مشکلاتی که عمده و ناچیز، مثبت و منفی و عمومی و ویژه هستند، به طور مساوی موفقیت آمیز خواهد بود، ما بر این مفهوم گسترده تاکیدمی کنیم، زیرا که مشکلات معمولاً به شکل یک چیز عمده، منفی، بیزار کننده و بد در نظر گرفته میشود. چنین درک ناقصی به کارگیری مهارت های اجتماعی انطباقی را که در این بحث ارائه میشود را به طور نامناسبی محدود میکند(زارعان وبخشی رودسری، 1386). برطرف ساختن مشکلات مثبت به اندازه رفع مشکلات منفی اهمیت دارد. درک این نکته که مشکلات میتوانند مثبت باشند کمک میکند تا حالت نابهنجاری که به هنگام داشتن یک مشکل احساس میشود از بین برود. حذف قضاوت های ارزشی منفی ممکن است شخص را در پذیرش مشکل یاری نماید. احساس گناه و شرمساری و حالت دفاعی و انکاری را که این قضاوت ها ایجاد میکنند کاهش مییابد. پذیرش وجود مشکلات، پیش در آمد مهمی در حل مسئله موثر است(سروقد ودیانت، 1388).
همه افراد به طور مداوم با مسائل مختلف وتصمیم گیری در مورد چگونگی آنها روبرو هستند. به لحاظ ماهیت پیچیده و تغییر یابنده جوامع کنونی تمرکز به روی مشکلات و مسائل ریز و درشت فزونی یافته است. بیشتر اوقات فرایند حل مسائل روزمره به قدری خود کار انجام میگیرد که افراد از چگونگی انجام دقیق آنها مطلع نمیشوند. با وجود این باید به این نکته توجه کرد که بدون توانایی شناسایی مشکلات و رسیدن به راه حل های قابل اجرا، زندگی روزمره مردم از هم پاشیده خواهد شد. حل مسئله دربرگیرنده ی حوزه های عاطفی، شناختی و رفتاری است(شریفی، 1384). افرادی که از توانایی حل مسئله بیشتری برخوردارند، بهتر میتوانند با استرس ها و مشکلات زندگی مقابله کنند و آن هایی که حل مسئله را یاد میگیرند احتمالاً به طور موثری با استرس مقابله میکنند و نداشتن قدرت حل مسئله بیشتر با مشکلات روانشناختی و اجتماعی همراه است (قلتاش، صالحی و خادم کشاورز، 1388).
حل مسئله فرایند رفتاری شناختی آشکاری است که:
1.پاسخ های بالقوه موثر برای موقعیت دشوار را فراهم میسازد.
2. احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از بین پاسخ های متعدد افزایش میدهد (محمودی و واحدی، 1386).
افرادی که از توان حل مسئله بالایی برخوردارند احتمال زیادی دارد که در مقابله موثر با طیف وسیعی از موقعیت ها موفق باشند و جهت گیری فرد نسبت به موقعیت تاثیر قطعی و قاطعی بر نحوه پاسخ او دارد. جهت گیری که رفتار مستعد حل مسئله را ترغیب میکند شامل آمادگی یا نگرش فرد به این فرض است که موقعیت های مشکل، بخشی از زندگی معمول است و لذا میتوان از عهده آن برآمد. همین طور هرگاه موقعیت مشکل زا روی میدهد میتوان آنها را مشخص کرد و مانع از گرایش بلافصل پاسخ به نخستین تکانش شد و توقع فرد از توانایی اش در کنترل محیط تا حد زیادی موفقیت او را در کوشش برای مواجه با مشکلات به وجود آمده افزایش میدهد(محمدی، 1377).
مفهوم حل مسئله توسط محمدی و حاجی علیزاده(1387) چنین تعریف شده است: فرایند شناختی- رفتاری خود رهنمون که فرد با استفاده از آن تلاش میکند، راه های مقابله ای موثر یا انطباقی با مشکلات زندگی روزمره را بیابد و نیز میگویند حل مسئله یک فرایند مقابله هشیار، عقلانی، پر تلاش و هدفمند است که میتواند، توان فرد را برای درگیری موثر با طیف وسیعی از موقعیت های فشار زا بالا ببرد.
براساس تعریف های موجود میتوان نتیجه گرفت که سازه وسیع مقابله، فعالیت های حل مسئله را در بر میگیرد، ولی هر مقابله ای حل مسئله نیست. شاید بعضی فعالیت های مقابله ای به طور معناداری با فعالیت های حل مسئله همپوشی دارند. از یک سوی دیگر ممکن است روابط علی با حل مسئله داشته باشند و شاید بعضی دیگر نیز مستقل از حل مسئله باشند. اما توانایی حل مسئله با شیوه مقابله درگیر با مسئله انطباقی ارتباط مییابد و حل مسئله ناکارآمد نیز با راهبردهای مقابله ای غیرانطباقی ارتباط دارند(بدل و لننوکس ،2012).
2-3-2 دیدگاه نزو در رابطه با حل مسئله
نزو(1978؛ به نقل از لانگ و کسیدی، 1996) یک فرآیند 5 مرحله ای را پیشنهاد میکند، که اگر به نحو سودمندی به کار گرفته شود، فرد را نسبت به فشار های بیرونی مقاوم و در برابر مشکلات کمتر آسیب پذیر میسازد
جهت یابی مشکل، دانستن این که مشکل وجود دارد.
1. تعریف و ضابطه بندی مشکل، ارزیابی حوزه مشکل و وضع اهداف واقعی.
2. ایجاد راه حل های متنوع
3. تصمیم گیری
4. اجرای راه حل و تایید آن، انجام راه حل های انتخاب شده، نظارت و ارزیابی موفقیت آن
5. و تقویت خود برای موفقیت.
و معتقد است که مسئله گشایی به عنوان یک روش مداخله درمانی موثر کاربردهای زیادی یافته است و برای طیف وسیعی از مشکلات عادی زندگی و اختلالات رفتاری به کار گرفته میشود و نیز برای مداخله در بحران و نیز مشکلاتی از قبیل فقدان مسایل زناشویی، افسردگی، اضطراب، انواع اعتیادها و مشکلات تحصیلی و مسائلی دیگر از این شیوه استفاده میشود.
2-3-3 دیدگاه دزوریلا و گلدفرید در رابطه با حل مسئله
دزوریلا و گلدفرید (2008) بخش اساسی حل مسئله را که «جهت گیری کمی» به شمار میرود، تشریح نمودند. دراین بخش به افراد توصیه میشود که یک حالت یا نگرش مثبت نسبت به حل مسئله ایجاد کنند. این نگرش مثبت به منظور ایجاد علاقه و انگیزه برای درگیر شدن در فعالیت های حل مسئله است. گرچه ایجاد انتظارات مثبت و انگیزه بخش مهم کل رواندرمانی و آموزش مهارت هاست. این نویسندگان پیشنهاد داده اند که ایجاد نگرش مثبت حوزه خاصی از آموزش را تشکیل میدهد.
2-3-4 دیدگاه بدل و لناکس در رابطه با حل مسئله
بدل و لناکس(2012) هفت اصل راهنمای حل مسئله را ایجاد کرده اند. تبعیت از این اصول احتمال حل مسئله موفقیت آمیز را افزایش میدهد و از راهبردهای خودشکنانه جلوگیری میکند.
1.مشکلات طبیعی هستند: پذیرفتن این موضوع که مشکلات بخش مهمی از زندگی طبیعی هستند مهم است. داشتن مشکل «بد» نیست و وجود آن نشانه ی ضعف نیست. قبول مشکلات به مردم کمک میکند تا درباره ی خودشان بیشتر پذیرا و کمتر دفاعی باشند.
2.قبل از اقدام به حل مشکل فکر کنید: اغلب به محض اینکه فرد تشخیص میدهد که مشکلی وجود دارد براساس اولین راه حلی که به فکرش میآید، عمل میکند. ولی قبل از هر گونه تلاش برای حل مشکل اگرکمی درباره مشکل فکر شود، این شیوه ای انطباقی تر است.
3.اغلب مشکلات قابل حل هستند: دیگر الگوی رفتاری اغلب افراد به ویژه کسانی که مهارت های حل مسئله موثری ندارند ،رهاسازی مشکل قبل از هر گونه تلاش جهت حل آن است. مردم اغلب تصور میکنند که آنها در برابر مشکلاتی که ایجاد میشوند، ناتوان هستند. تردیدی نیست که چنین تصوری خودشکنانه است و حل مسئله فقط وقتی میتواند موثر باشد که فرد در فرایند آن درگیر شود. اصل 3 تصریح میکند به وسیله بکارگیری مهارت های حل مسئله تغییر مثبت در اغلب مشکلات به وجود میآید.
4.دربرابر مشکلات احساس مسئولیت کنید: فرد فقط میتواند آن جنبه از مشکل را حل کند که قادر باشد نسبت به آن خودش را مسئول بداند. احساس مسئولیت در قبال مشکل به معنی سرزنش یا انتقاد از خود و یا ایجاد احساس گناه نیست. بلکه این موضوع به اهمیت درک مهم خودمان از وقایع زندگی و واکنش های تجربه شده و این که ما عامل توانایی تغییر هستیم تاکید میکنند.
5.آنچه را که میتوانید انجام دهید بگویید، نه آنچه را که نمیتوانید. بعضی مواقع مردم تصمیم میگیرند تا مشکلی را به وسیله پایان دادن به رفتارهای خاصی حل کنند. داشتن هدف یا جایگزین مثبت، ایجاد مسیر و انگیزه میکند در حالیکه اجتناب صرف از زمینه های متعارض منتهی به بازداری و رکود میشود.
6.رفتار باید از لحاظ قانونی و اجتماعی قابل پذیرش باشد: به هنگام تلاش برای حل مشکلات اغلب افراد به خود فشار میآورند تا از روش های جدید استفاده کنند. بعضی اوقات این رفتارهای جدید با محدودیت های قانونی و اجتماعی مواجه میشوند. دراین مواقع رفتار مورد قبول اجتماع رفتاری است که ثابت کند در دراز مدت انطباقی تر است.
7.راه حل ها باید در حد نیرو و توانایی ما باشند: مردم بعضی اوقات سعی میکنند تا مشکلاتی را حل کنند و راه حل هایی را به کار گیرند که خارج از توانایی و نیروی آن هاست. چنین راه حل هایی بی تردید محکوم به شکست هستند. رایج ترین اشتباه این است که مردم فراموش میکنند که آنها رفتار خودشان را میتوانند کنترل کنند. یک فرد معمولاً نمیتواند دیگران را وادار سازد تا به روش معینی رفتار کنند، بیشترین کاری که معمولاً میتوان انجام داد، این است که تلاش شود کسی تحت تاثیر قرار گیرد و از طریق خواهش، ارائه اطلاعات یا معامله به روش خاصی رفتار کند. اگر فرد مورد نظر پاسخ به این تاثیر بدهد، با کمک اضافی به شکل بازخورد میتوان راهنمایی و حمایت را به او داد. بنابراین این گروه از خط مشی ها جهت ایجاد حل مسئله مثبت به وجود آمده اند. بعضی از «اصول راهنما» همچنین به منزله ی معیارهایی جهت ارزیابی بخش های مختلف فرایند حل مسئله به کار میروند. این موضوع به ویژه مشخص نمودن این که آیا مشکل مورد نظر به شکل قابل حل توصیف شده اند و یا نه و یا به هنگام ارزیابی راه حل های جایگزین قبل از تصمیم گیری درمورد اجرای آنها مصداق دارد. بنابراین ازاین اصول برای راهنمایی و ارزیابی حل مسئله استفاده میشود.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643