مقاله و مبانی نظری سازگاری اجتماعی و نظریه های آن
در قالب word و در 32 صفحه و قابل ویرایش
فهرست مطالب
سازگاری اجتماعی
تعریف سازگاری اجتماعی
نظریههای سازگاری اجتماعی
نظریههای روان پویشی
نظریه یادگیری
نظریه یادگیری شناختی- اجتماعی
نظریه اجتماعی- شناختی
نظریه پدیدار شناختی
نظریه تحولی
نظریه بالبی
پیشینه مطالعاتی
منابع
سازگاری اجتماعی:
سازگاری مهارتی است که باید آموخته شود و کیفیت آن مانند سایر آموختهها، بستگی به میزان علاقه و کوشش فرد برای یادگیری آن دارد. محیط خانواده، مدرسه و وسایل ارتباط جمعی در فراهم ساختن امکان یادگیری سازگاری با محیط نقش و مسئولیت مهمی بر عهده دارند. سازگار شدن با محیط مهمترین منظور و غایت تمام فعالیتهای ارگانیزم است، به طوری که تمام افراد در تمام دوران زندگی خود، در هر روز و هر ساعت سرگرم آن هستند که خود دگرگون شده و دگرگون نشده را با محیط دگرگون شده و دگرگون نشده سازگار کنند. در واقع زندگی کردن چیزی جز عمل سازگاری نیست.
تعریف سازگاری اجتماعی
روانشناسان، سازگاری فرد را در برابر محیط مورد توجه قرار دادهاند و ویژگیهایی از شخصیت را بههنجار تلقی کرده اند که به فرد کمک میکنند تا خود را با جهان پیرامون خویش سازگار سازد، یعنی با دیگران در صلح و صفا زندگی کند، و جایگاهی برای خود به دست آورد (اتکینسون و همکاران، ترجمه رفیعی و همکاران، 1385). در این میان سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران، رضایت از نقشهای خود و نحوه عملکرد در نقشهاست که به احتمال زیاد تحت تأثیر شخصیت قبلی، فرهنگ، و انتظارات خانواده قرار دارد. (ویزمن، 1975).
سازگاری اجتماعی معمولاً در اصطلاحات نقشهای اجتماعی، عملکرد نقش، درگیر شدن با دیگران، و رضایت با نقشهای متعدد مفهوم سازی شده است (کلیر و کاردینز، 1978؛ به نقل از بیدرمن و همکاران، 1993).
گاهی واژههای اجتماعی شدن، جامعه پذیری و رفتار جامعهپسند را مترادف با سازگاری اجتماعی میدانند (مک کوبی و مارتین ،1983). اجتماعی شدن فرایندی است که فرد از طریق آن قالبها، ارزشها و رفتارهای موردنظر فرهنگ و جامعه خود را میآموزد (ماسن و همکاران،2001 ؛ ترجمه یاسایی،1382). به گفته آرنت (1995)سه هدف عمده اجتماعی شدن عبارتند از:
الف) کنترل تکانهها که شامل گسترش وجدان است؛
ب) آمادگی نقش و عملکرد در برگیرنده نقشهای شغلی، نقشهای جنسی و نقشهایی که در مراسمی نظیر ازدواج و پدر و مادر شدن است؛
ج) پرورش منابع معناداری است که چه چیزی با اهمیت است، چه چیز دارای ارزش است، و زندگی برای چه چیزی است.
جامعه پذیری عبارت است از گرایش به ترجیح دادن به این که بیشتر با سایر افراد باشیم تا تنها. جامعهپذیری شامل تمایل به جلب توجه دیگران، تمایل به سهیم شدن در انجام فعالیتها به همراه آنان، و تمایل به پاسخدهی و تحریک که جزیی از تعامل اجتماعی است، نیز میشود. جامعه پذیر بودن بر طبق نظر باس و پلومین (1990؛ به نقل از کارور و شییر، بیتا ؛ ترجمه رضوانی، 1375) عبارت است از ارج نهادن ذاتی به فرایند تعامل با سایر افراد (رفتار جامعه پسند اصطلاحی است که روانشناسان به اعمال اخلاقی که از لحاظ فرهنگی تجویز میشود مانند مشارکت با دیگران، کمک به دیگران، همکاری با دیگران، ابراز همدردی اطلاق میکنند. چنین رفتاری غالباً باعث میشود که فرد بتواند خود را کنترل کند، زیرا مستلزم آن است که او به خاطر منافع دیگران از منافع شخصی چشمپوشی کند (ماسن و همکاران، 2001؛ ترجمه یاسایی،1382).
از آنجایی که سازگاری اجتماعی مفهوم عام و گستردهای است، تعریفی که مورد اتفاقنظر اکثریت محققان باشد وجود ندارد. اما از عمدهترین تعاریف سازگاری اجتماعی میتوان به تعاریف زیر اشاره کرد:
شافر و شوبن (1972؛ به نقل از خدایاری فرد، نصفت، غباری بناب، شکوهییکتا و بهپژوه، 1381) معتقدند که سازگاری تمایل ارگانیزم برای تغییر فعالیت خود در راستای انطباق با محیط است که در واقع پاسخی به تغییرات محیط پیرامون است. این ویژگی تعامل و سازگاری فرد با دیگر افراد و ساختارهای ارزشی در واقع مهارت اجتماعی است که تعامل پیوندها و مناسبات او را با دیگران و جنبههای ارزشی جامعهای که در آن زندگی میکند، تأمین میکند. با توجه به این تعریف باید تمایزی بین سازگاری فیزیولوژیکی و سازگاری اجتماعی قایل شد، زیرا اگر ارضای نیازهای فیزیولوژیک زندگی برای موجود غیرممکن شود بقای موجود زنده به خطر میافتد. ولی سازگاری اجتماعی برعکس نیازهای فیزیولوژیک در صورت برآورده نشدن آسیبی به بقای موجود زنده از نظر زیستی نمیرساند اما رفتارهای او را غیرانطباقی میکند.
براون (1965، به نقل از دبوراه، ترنر و رومانو، 1993) سازگاری اجتماعی را جریانی میداند که توسط آن روابط میان افراد، گروه ها و عناصر فرهنگی در وضع رضایت بخشی برقرار باشد. به عبارت دیگر روابط میان افراد و گروه ها طوری برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنها را فراهم سازد.
کومبز و اسلابی(1977؛ تیلور، لتیا و شلی ،1991؛ به نقل از خدایاری فرد و همکاران، 1381) سازگاری اجتماعی را مترادف با مهارت اجتماعی میدانند، از نظر آنها مهارتهای اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینه اجتماعی خاص، به طریق خاص که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد. این مهارتها باید دارای بهره ای دو جانبه باشد. به عبارتی دیگر در عین حال که برای شخص مفید است برای دیگران نیز سودمند باشد.
به نظر سالیوان (1975؛ به نقل از استاینبرگ ،1992) در جریان سازگاری اجتماعی موضوع، ارتباط فرد با افراد دیگر مطرح میشود. در این جریان برخورد انگیزه ها و خواستههای فرد با ضروریات سازندگی گروهی نمایان میشود.
نظریههای سازگاری اجتماعی
نظریههای روان پویشی
الگوی فروید بر آن است که در ذهن سه ناحیه وجود دارد: هشیار، نیمه هشیار(حافظه معمولی) و ناهشیار (بخشی از ذهن که برای هشیاری غیرقابل دسترسی است ). وی هم چنین یک الگوی ساختاری از شخصیت به وجود آورد که مکمل این الگوی مکان نگار ذهن است. او بر این باور بود که شخصیت دارای سه مؤلفه است که برای ایجاد مجموعه وسیعی از رفتارهای انسان با هم تعامل میکنند. این سه جز کلیتهای فیزیکی در بدن نیستند، بلکه برچسبهایی خلاصه برای سه جنبه از عملکرد شخصیت به شمار میروند. این مؤلفه ها، بن، من و فرامن نامیده میشوند.
نهاد از اصل لذت پیروی میکند، تصوری که همه نیازها بایستی بلافاصله ارضا شوند و از تفکر فرایند اولیه (که ابتدایی، غریزی و جدای از واقعیت است) استفاده میکند.
من نهایتاً از بن پدیدار میشود، زیرا نهاد نمیتواند به گونهای مؤثر با خواستههای جهان خارج برخورد کند. من از اصل واقعیت پیروی میکند، تصویری که رفتار بایستی واقعیت خارج را مدنظر بگیرد و مراقب است که تکانشهای نهاد به شیوهای واقع گرایانه و مناسب ارضا شود. من از تفکر فرایند ثانویه (مبتنی بر واقعیت) استفاده میکند (کارور و شییر، بیتا؛ ترجمه رضوانی، 1375).
فرامن، سومین مؤلفه شخصیت، تجسم ارزشهای والدین و اجتماع است. همین مؤلفه است که تعیین میکند که چه چیز درست و چه چیز غلط است، و بیشتر در پی تکامل است تا در پی لذت. الگوی دقیق قواعد در فرامن از نظام پاداشها و تنبیههایی که والدین به کار میبرند سرچشمه میگیرد. کودک برای جلب محبت و علاقه والدینش میکوشد از آنچه والدینش آن را درست میدانند، متابعت کند. کودک برای اجتناب از درد، تنبیه، و طرد شدن از آن چه که والدینش آن را خطا میدانند، اجتناب میکند. گرچه سایر مراجع قدرت نیز میتوانند تأثیری ثانویه بر رشد فرامن داشته باشند، فروید معتقد است که فرامن عمدتاً از والدین سرچشمه میگیرد. فرایند پذیرش یا جذب ارزشهای والدین (و جامعه بزرگتر) درون فکنی نامیده میشود. فرامن را باز هم میتوان به دو دستگاه فرعی تقسیم کرد یکی پاداش دهنده، یکی تنبیه کننده آن جنبه از فرامن که به رفتار پاداش میدهد، من آرمانی نامیده میشود. هر آنچه که والدین آن را تأیید کنند یا ارج نهند به درون من آرمانی جذب میشود. بدین ترتیب من آرمانی معیارهایی متعالی فراهم میآورد که میبایستی در پی آنها باشد. من آرمانی به شما به خاطر رفتارهایی که مناسب با آن معیارها باشد به وسیله وادار کردن شما به احساس غرور، پاداش میدهد. جنبه تنبیه کننده فرامن وجدان نامیده میشود. آنچه که والدین آن را رد کنند یا به خاطر آن تنبیه کنند، جذب وجدان میشود. وجدان با ایجاد احساس گناه در شما، شما را به خاطر اعمال و افکار بد تنبیه میکند.
فرامن دارای سه نقش به هم پیوسته است: اول، میکوشد هر نوع تکانش بن را که جامعه (یعنی والدین شما) محکوم میکند کاملاً منع کند. دوم، میکوشد من را مجبور سازد که بیشتر با در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی عمل کند تا با ملاحظات عقلی، و سوم، سعی میکند فرد را به سمت کمال مطلق در اندیشه، کلام، و عمل هدایت کند (کارور و شییر، بیتا؛ ترجمه رضوانی، 1375).
بر پایه کلی منششناسی از راه روان تحلیل گری، خصوصیات روان آزردگی (یا منش روان آزردگی ) نتیجه سازگاری غیرکافی غرایز با واقعیت اجتماعی است. اگر کشانندههای لیبیدویی به کیفیتهای سازگارشده اجتماعی و نسبتاً پایدار تغییر حالت دهند، میتوان از منش غیر روان آزرده سخن به میان آورد. در هر حالت تشخیص و تفاوت بین منش بهنجار (متعادل) و روان آزرده کاملاً متغیر است، و در درجه اول بستگی به میزان کمبود سازگاری اجتماعی دارد (فروم، بیتا؛ ترجمه تبریزی، 1387).
درباره شکلگیری فرامن باید تأکید کرد که کودک با شخص والدین همانندسازی نمیکند بلکه همانندسازی با فرامن آنها صورت میگیرد و فروید با استفاده از اصطلاح همانندسازی با پایگاه والدین این تمایز را برجسته ساخته است. بدین ترتیب فرامن کودک از همان محتوا مملو خواهد شد و معرف احکام ارزشی و سنتهایی که در خلال نسلها پایدار ماندهاند خواهد گشت (منصور و دادستان، 1388).
نظریهپردازانی که به طور کلی پیرو فروید هستند؛ اما با جنبههای خاصی از تفکر او موافق نیستند، نو فرویدگرایان یا روانتحلیلگرایان جدید نامیده میشوند، زیرا در پی تجدیدنظر در اغلب عقاید اساسی فروید بودهاند.
در دید آدلر زندگی در اجتماع از یک سو مستلزم محدودیتهای متقابل و هدفهای فردی برتر بلافاصله و فوری است و انسان را مجبور به همیاری و همکاری مینماید، از سوی دیگر این چنین زندگیی تنها شکل موجودیتی است که بتواند «ایمنی» وی را فراهم سازد. بدین ترتیب در کنار رنجها یعنی احساسات ناتوانی و کهتری، مرهمی نیز نهاده شده است و آن توحید کامل با گروه اجتماعی است. به نظر آدلر این یکپارچگی یا توحید با گرو ه در هر فرد سالم بر اثر تمایل عمیقی که ناشی از انگیزه اجتماعی زیستن است و انسان را به دوست داشتن و پذیرفتن دیگری و همکاری و تعاون میکشاند تسهیل میگردد (منصور، 1392).
آدلر بر این باور است که افراد بشر موجوداتی اجتماعی هستند و بنابراین رفتار بشر تنها در بافت اجتماعی آن قابل درک است. در هر فردی ظرفیتی به صورت فطری وجود دارد که آدلر علاقهاجتماعی مینامد، بسط و توسعه مییابد. یعنی تمایل به همکاری با دیگران. منظور از اجتماعی نه تنها در برگیرنده علاقه به دیگران است، بلکه علاقه به علاقمندیهای دیگران را نیز شامل میشود. علاقه اجتماعی استعداد همکاری و زندگی اجتماعی است که میتواند از طریق آموزش گسترش یابد و وقتی گسترش یافت میتواند از طریق مهارتهای واقعی همکاری و کمک، درک و همدلی بیان شود. بنابراین علاقه اجتماعی، ملاک آدلر برای تشخیص سلامت روانی بوده است. علاقه اجتماعی معیار سنجش هنجار بودن کودک است (انس باخر و انس باخر، 1956).
میزانی که یک فرد میتواند به طور موفق با دیگران سهیم باشد و از طریق کارکردن با آنها مشارکت نماید و یک رابطه ارضا کننده با فردی از جنس مخالف خود به وجود بیاورد که در واقع نشان دهنده سطح بلوغ و یکپارچگی کلی شخصیت او است. تلاش اجتماعی یک تلاش اولیه است نه ثانویه. جستجو برای اهمیت داشتن و یافتن جایگاهی در اجتماع، از جمله اهداف اساسی هر کودک و بزرگسالی است. بنابراین افراد بشر را نباید در انزوا نگاه کرد بلکه باید آنها را به عنوان موجوداتی که دارای تعامل اجتماعی هستند دید (مایر ،1979؛ نقل از شیلینگ، بیتا؛ ترجمه آرین، 1390).
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643