مقاله و مبانی نظری سبک مديريت کلاس و پيشرفت تحصيلي ,

menuordersearch
academixfile.ir
قبلی
بعدی

مقاله و مبانی نظری سبک مديريت کلاس و پيشرفت تحصيلي

(0)
(0)

مقاله

مقاله و مبانی نظری سبک مديريت کلاس و پيشرفت تحصيلي
رنگ و مدل کالا
مقاله
تعداد
+
_
عدد
19,000 تومان
موجود

توضیحات

مقاله و مبانی نظری سبک مديريت کلاس و پيشرفت تحصيلي

در قالب word و در 80 صفحه و قابل ویرایش

 

 

فهرست مطالب
مقدمه
2-1. مبانی نظری
2-1-1. تعریف مدیریت
2-1-2. مدیریت کلاس
2-1-2-1. سبک های مدیریت
2-1-2-2. سبک مدیریت مداخله گرا
2-1-2-3. سبک مدیریت غیر مداخله گرا
2-1-2-4. سبک مدیریت تعامل گرا
2-1-3. یادگیری خود تنظیمی
2-1-4. پیشرفت تحصیلی
2-1-4-1. اهمیت پیشرفت تحصیلی
2-1-4-2. اهمیت پیش بینی پیشرفت تحصیلی از لحاظ کاربردی
2-1-4-3. اهمیت پیش بینی پیشرفت تحصیلی از نظر کارآیی نظام آموزشی
2-2. مبانی تجربی
2-2-1. تحقیقات انجام شده در داخل کشور
2-2-2. تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
2-3. جمع بندی کلی نظریه ها و تحقیقات
منابع

 

 

2-1-2. مدیریت کلاس
نهاد آموزش و پرورش، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان اطلاعات و بی تردید عمده ترین مصرف کننده و ذخیره کننده اطلاعات و دانایی محسوب می‌شود. این مهم در کشور ما به علت توسعه کمی آموزش و پرورش و توجه به مؤلفه های دینی و ملی و فرهنگی از گستردگی و ارزش بالایی برخوردار است. تولید دانش و کاربرد آن در فرایند تعلیم و تربیت، موجب افزایش دانایی و توانایی یادگیرندگان و معلمان شده و آموزش و پرورش را در مهم ترین مأموریت خود؛ یعنی، تربیت نیروی انسانی توانمند و کارآمد بیش از گذشته توفیق خواهد داد ( جوادی بورا و نازکتبار، 1389).
تاکنون، تعاریف متعددی برای مدیریت کلاس، ارائه شده است. نظريه هايي که در خصوص سبکهاي مديريت وجود دارد بسيار است مانند نظريه همکاري چستر بارنارد (1983)، نظريه همسازي وايت بک وکريس آرگريس (1954)، نظريه سلسله مراتب مازلو (1954و1970)، نظريه هاي X وYداگلاس مک گرگور (1960) و نظریه رنسیس لیکرت (1961،1967) که همگي در خصوص فرد وسازمان مي باشند (عرب شهراب؛ ساکی، 1389).
اما پژوهش حاضر سبکهای مدیریت را بر اساس نظریه وولفگانگ و گلیکمن ( 1996 )، مورد توجه قرار داده است. بر این اساس، سبکهای مدیریت کلاس عبارتند از : سبک مداخله گر، سبک غیر مداخله گر و سبک تعاملی .
واژۀ «مدیریت کلاس» در اغلب تعاریف سنتی، هم معنا با واژۀ انظباط به کار رفته است. به عنوان مثال دویل (1986) مدیریت کلاس را "درمان بدرفتاری هاو اختلالاتی که در محیط آموزشی رخ می‌دهد" تعریف می‌کند. به عقیدۀ وی، هدف مدیریت کلاس ایجاد و حفظ نظم اجتماعی به منظور آرامش و یادگیری بهتر است ( زاکرمن، 2000).
اگرچه اصطلاح انضباط را معلمان، مدیران و دانش آموزان فراوان مورد استفاده قرار می‌دهند، اما همیشه آن را بهترین کلمه ممکن برای آن منظور خاص نمی‌دانند. در واقع سال ها شده است که عبارت پسندیده تر مدیریت کلاس ( اداره کلاس) به دلیل محترمانه تر بودن ترجیح داده می‌شود. یکی از دلایل این ترجیح به حرکت های فلسفی اخیر در تعلیم و تربیت بر می‌گردد که می‌توان گفت آسان گیرتر، انسان گراتر و کودک محورتر شده است.
در متون علمی معاصر، مدیریت کلاس، وسیع تر از انظباط تعریف شده است؛ چنانکه لویز ( 1997)، مفهوم انظباط را زیر مجموعۀ مدیریت به شمار می‌آورد و مدیریت کلاس را مثابه ترکیبی از آموزش، سازماندهی مواد و فعالیتهای درسی و تلاش برای کاهش بدرفتاری دانش آموزان توصیف می‌کند (جرمین ،2002).
ولفانگ و گلیکمن (1986) تعریفی جامع و دقیق از مدیریت کلاس ارائه داده اند؛ به گفتۀ آنها « مدیریت کلاس، یعنی کلیۀ تلاشهای معلم برای سرپرستی فعالیتهای کلاس که شامل تعاملات اجتماعی، رفتار دانش آموزان و یادگیری است ». در این تعریف، چند جنبۀ اساسی برای مدیریت کلاس فرض شده است که یکی از آنها انضباط است؛ در حالی که محدود به آن نیست ( مارتین و بالدوین، 1996).
اگرچه دو اصطلاح ایجاد انضباط و مدیریت کلاس اغلب مترادف دانسته می‌شوند، میان آنها تفاوت مهمی وجود دارد. به بیان ساده مدیریت کلاس به تنظیم فعالیت های کلاسی به منظور تسهیل تدریس و یادگیری اشاره دارد اما ایجاد انضباط به آن اعمالی اشاره می‌کند که معلمان به دلیل رفتارهای مختل کننده در فعالیت های کلاسی از جانب دانش آموزان انجام می‌دهند. اداره کلاس درس آن چیزی است که معلم انجام می‌دهد تا اطمینان یابد دانش آموزان روی تکلیف در دست اجرا، هرچه که باشد کار می‌کنند. به عبارت دقیق تر اداره کلاس درس یعنی: استفاده از فنون ایجاد و حفظ یک محیط سالم و خالی از مشکلات رفتاری. معلم از طریق اداره صحیح کلاس می‌تواند رفتارهای مخرب و مزاحم دانش آموزان را اصلاح کند و میزان مشارکت در یادگیری و سطح انگیزش یادگیری آنها را بالا ببرد. به منظور اداره موثر کلاس درس، معلم باید با انواع راهبردهای مختلف آموزشی آشنا بوده تا در صورت نیاز بتواند این راهبردها را به نحوی موثر در موقعیت خاص خودش به کار ببرد تا بدین وسیله محیطی آرام و بدون فشار روانی برای شاگردانش فراهم آورد ( زمانی، 1389).

 

2-1-2-1. سبک های مدیریت
هر مدیری در جریان مدیریت خویش، از سبک ویژه ای بهره می‌گیرد که این سبک در واقع مجموعه الگوهای رفتاری وی است که در جریان کار و فعالیت های پیوسته بروز می‌کند و دیگران به موجب آن او را می‌شناسند. سبک مدیریتی مدیر بر حسب ویژگی های شخصیتی، ادراکات خود او و ادراکات دیگران و به خصوص زیردستان تعریف می‌شود و با توجه به سبک های مدیریت و ویژگی های شخصیتی آنان، نحوه رفتار مدیر با افراد تعیین می‌شود که می‌تواند بر بهداشت روانی افراد از اهمیت بسزایی برخوردار باشد ( حقانی، عزیزی، رسولی نژاد، 1389).
سبک ها همان رفتار و روابطی است که میان افراد برقرار می‌شود. این سبک ها رابطه تنگاتنگی با روابط انسانی در سازمان های آموزشی دارند (میرکمالی، 1388). سبک رهبری یک فرد عبارت است از الگوی رفتاری که وی هنگام هدایت دیگران از خود نشان می‌دهد. این الگو عموماً شامل رفتار وظیفه مدار یا رفتار رابطه مدار یا ترکیبی از این دو است ( امیرکبیری، 1385).
سبک های مدیریتی عوامل اصلی برقراری روابط با دیگران به حساب می‌آید. اگر مدیران سبک های مدیریتی خود را مبتنی بر ملاحظات انسانی و رعایت نیازها و اقتضائات سنی کودکان، نوجوانان و جوانان انتخاب کنند، بدین وسیله می‌تواند نیازهای تعلق، دوست داشتن، قدر و منزلت، احترام، مقام و موقعیت و شناخت آنها را تأمین کنند. معمولاً در سبک های دستوری و آمرانه نیازهای معلمان و دانش آموزان در درجه اول، اولویت نیست و تأکید مدیر بیشتر بر قواعد و رویه های اداری است. در سبک های مشارکت جویانه و حمایتی، مدیران به اظهار نظرها و اظهار وجود دانش آموزان، معلمان و کارکنان بسیار اهمیت می‌دهند. بر پایه پژوهش های انجام شده، سبک متناسب با سازمان های آموزشی و مخصوصاً مدارس، سبک حمایتی و مشارکتی است ( میرکمالی، 1378).
2-1-2-2. سبک مدیریت مداخله گرا
مدیریت کلاس درس یکی از نگرانی های اولیه ابراز شده توسط معلمان است و سیستم اعتقادی شخصی معلمان بر این باور است که آنها باید برای هدایت دانش آموزان، بر طبق هدایت خود از روشهای مدیریت کلاس، استفاده نمایند. گلیکمن و تاماشیرو (1980)، چهارچوبی برای توضیح باورهای معلم نسبت به مدیریت کلاس درس در قالب سه روش ارائه داده اند: مداخله گرا، غیر مداخله گرا و تعاملی. با توجه به این مدل، مداخله گرایان بر این باورند که دانش آموزان رفتار مناسب را در درجه اول هنگامی می‌آموزند که رفتارشان توسط پاداش و مجازات از سوی معلم تقویت گردد. بنابراین معلمان باید درجه بالایی از کنترل بر فعالیت های کلاس درس را تمرین نمایند (اوییک آیدم و همکاران، 2009). در سبک مدیریت مداخله¬گرايانه فرض اصلي اين است که محيط بيروني و تقويت¬هاي حاصل از آن، رشد را شکل مي¬دهد. يکي از اولين تئوري¬هاي مرسوم شده در روان¬شناسي مقدماتي مکتب رفتارگرايي با نظريه¬هاي اسکينر و پاولف است که پايه¬ي تئوريک اين رويکرد است (مارتین و بالدوین،1992). يک درک منفي از تئوري مداخله¬گرايي معلم اين است که دانش آموزان يک شيوه¬ي رفتاري مناسب را نمي¬آموزند بلکه تنها به خاطر بدرفتاري¬شان تنبيه مي¬شوند (اُزبنا، 2010). در اين سبک معلم مسئوليت اصلي را براي کنترل دارد و تلاش مي¬کند با اعمال کنترل و نظارت بيشتر بر فعاليت¬ها و رفتار دانش-آموزان و تأکيد بر قوانين و انضباط کلاس به اهداف آموزشي دست يابد (یاووز ،2009). خود¬انضباطي آموخته شده به وسيله-ي اين رويکرد يک سازش رفتاري بر قوانين بيروني است و نظارت بر دانش¬آموزان حتمي است (میلِی، 2005).
سبک مداخله گرایانه سبکی است که در آن تمرکز اختیارات در دست مدیر است، مدیر به تنهایی تصمیم گیری می‌کند و در اتخاذ تصمیمات نظر افراد را جویا نمی‌شود. در این سبک، روابط بین مدیر و اعضا به صورت یکطرفه، از بالا به پایین، رئیس مرئوسی و رسمی است و ساختار سلسله مراتبی بر روابط حاکم است. در این سبک بیشتر به وظایف و اهداف محیط آموزشی توجه می‌شود تا نیازهای اعضا و کارها طبق مقررات و دستورالعمل ها انجام می‌گیرد. از دیگر خصوصیات سبک مداخله گرایانه این است که کنترل و نظارت به صورت مستقیم و توسط مدیر صورت می‌گیرد
( فیضی و بشیر، 1388 ).
مداخله گرایان معتقدند که دانش آموز بر مبنای شرایط محیطی تکامل می‌یابد. در این نقش، معلم بخشی از شرایط محیطی تلقی می‌شود و وظیفه اش اداره محیط با استفاده از اصول شرطی سازی است. غیرمداخله گرایان معتقدند که برای دانش آموز باید محیطی فراهم کرد که در آن برای قرار گرفتن در جاده ی پیشرفت مورد حمایت قرار گیرد و موانع سر راهش هموار گردد. به نظر غیرمداخله گرایان، دانش آموز دارای انگیزه درونی است و کافی است که این انگیزه پرورش یابد نه اینکه کنترل شود، تا بتواند به بار بنشیند و معلم نباید تنها نقش کنترل کننده به خود بگیرد. پیروان تعامل گرایی معتقدند که مشکلات بدون مسئولیت پذیری مشترک و مشارکت کامل همه ی طرف های در تصمیم گیری، قابل حل نیست. آنها معتقدند که هر دو طرف در پیدایش مشکل نقش دارند پس باید حل مشکل از جانب هر دوی آنها صورت گیرد. اگر آموزش اثربخش در کار نباشد، هیچ یک از مهارت های مدیریت کلاس به جایی نخواهد رسید. تعلیم و تربیت درست می‌تواند به عنوان یک عامل مؤثر عمل کند، عاملی که باعث می‌شود تا دانش آموزان به موضوع آموزش چنان علاقمند شوند که مشکلاتی در انضباط به بار نیاورند ( خیرخواه، 1389 ).
در سبک مداخله گرایانه، معلمان گرایش دارند دانش آموزان را به عنوان غیر مسئول و نیازمند انضباط ببینند. بر این اساس، انتظار می‌رود دانش آموزان تصمیمات معلمان را بدون چون و چرا بپذیرند. اما در سبک تعامل گرایانه، دانش آموزان از طریق تعامل و تشریک مساعی در فعالیت های کلاسی می‌آموزند که روابط بین فردی میان آنها و معلمان، نزدیک و انسان دوستانه است و خود انضباطی و خود گردانی به جای کنترل خشک معلم، مورد تأکید قرار می‌گیرد ( هوی، 2001 ).

 

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

1 نظر

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

whatsuptelegrammailpinterest
logo

استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643