مقاله و مبانی نظری فرزندپروری و اختلال کودکان ,

menuordersearch
academixfile.ir

توضیحات

مقاله و مبانی نظری فرزندپروری و اختلال کودکان

در قالب word و در 44 صفحه و قابل ویرایش

 

 

فهرست مطالب

1-2-مقدمه
2-2-بخش اول : عامل های خانوادگی
1-2-2- وراثت و ژنتیک
1-1-2-2- بازداری رفتاری
2-1-2-2-خلاصه و نتیجه گیری
2-2-2- دلبستگی
3-2-2-روابط خانوادگی
1-3-2-2- نزاع زناشویی
2-3-2-2-کیفیت ازدواج
3-3-2-2- هم والدینی
4-3-2-2-تاثیر سازگاری زناشویی بر فرزند پروری و اضطراب کودک
4-3-2-2- اندازه خانواده، ترتیب تولد و تسلط خواهر و برادری
4-2-2- الگوبرداری والدین
5-2-2- فرزندپروری
1-5-1-2-الگوی تربیتی استبدادی
2-5-2-2-فرزند پروری مقتدرانه
3-5-2-2-الگوی تربیتی سهل گیر
6-2-2-رفتارهای خاص فرزند پروری
7-2-2- شناخت و عقاید والدین
1-7-2-2- عقاید و شناخت در مورد رفتار اضطرابی
2-7-2-2- ادراک والدین از کنترل شخصی
3-7-2-2- شناخت به عنوان واسطه ی فرزند پروری و اضطراب
3-2- بخش دوم:سبک های تفکر
1-3-2-نظریه های سبک های هوش
2-3-2-نظریه خود مدیریتی ذهنی
3-3-2-متغیر های موثر درشکل گیری سبک های تفکر
1-3-2-2-فرهنگ
2-3-3-2-جنسیت
3-3-3-2-سن
4-3-3-2-سبکهای تفکر والدین
5-3-3-2-مدرسه و شغل
4-3-2-پژوهش ها مربوط به سبک تفکر
5-3-2-نگرش های فرزند پروری
1-5-3-2-انتظارات نامناسب والدین از کودکان
2-5-3-2-فقدان همدلی نسبت به نیاز های کودک
3-5-3-2-عقیده ی قوی والدین در استفاده از تنبیه بدنی
4-5-3-2-معکوس شدن نقش های والد- فرزند
5-5-3-2-اجحاف در توان واستقلال کودک
6-3-2-خلاصه و نتیجه گیری
منابع و مأخد

 

 

 

-2-بخش اول : عامل های خانوادگی

1-2-2- وراثت و ژنتیک
اولین مکانیسمی که می‌تواند همپوشی بین اختلالات اضطرابی والدین و کودک را توضیح دهد انتقال ژنتیکی است. مطالعات ژنتیکی رفتار تخمین زده اند که بیش از پنجاه درصد از آمادگی و استعداد اضطراب (مثل حساسیت برای اضطراب، بازداری رفتاری، ترس از ارزیابی منفی) ارثی است و از والدین به کودکان منتقل می‌شود (استاین، جنگ، لیویسلی ،2002). در مقایسه با زمینه و استعداد اضطراب، سهم ژنتیک برای اختلالات خاص اضطرابی کمتر از 30 درصد گزارش شده است (کندلر، نیئل، کسلر، هیز، ایوس، 1992). هم مطالعات خانوادگی و هم مطالعات بر روی دو قلوها سهم مشخصی از نقش ژنتیک در اختلالات اضطرابی کودکان نشان داده اند. اختلالات اضطرابی در کودکانی که والدین آنها دارای اختلالات اضطرابی یا اختلالات اضطرابی همراه با افسردگی (بیدل و تورنر، 1997به نقل از مانیاسیس، هادسون، وئب، آلبانو ،2004)، اضطراب اجتماعی (مانچینی ،1996،به نقل از مانیاسیس، هادسون، وئب، آلبانو،2004)، ترس از فضاهای باز (کاپس،سیگمن، سینا، هنکر، و والن ،1996 به نقل از مانیاسیس، هادسون، وئب، آلبانو،2004) بودند گزارش شده است.چندین مطالعه بر روی دو قلوها (به عنوان مثال تاپر و مک گافین، 1995 به نقل از مانیاسیس، هادسون، وئب، آلبانو،) نقش ژنتیک را در اختلالات و نشان های اضطرابی کودکان نشان داده اند.

1-1-2-2- بازداری رفتاری
یکی ازعامل های سرشتی که در رابطه با اضطراب کودکی زیاد مورد آزمایش قرار گرفته است، صفتی بنام بازداری رفتاری است. بازداری رفتاری جنبه ای از خلق و خو است که در آزمایشگاه قابل اندازه گیری است که با تمایل محدود به کاوش و شناسایی و همین طور دوری از چیزهای جدید و تازه مشخص می‌شود (کاگن، رزنیک، گیبونز، 1988 به نقل از مانیاسیس، هادسون، وئب، آلبانو،2004)
وجود مداوم این ویژگی (بازداری رفتاری) در اوایل دوران کودکی، با اختلالات چندگانه اضطرابی در اواسط کودکی و با اضطراب اجتماعی در نوجوانی رابطه دارد(اسکارتز، اسنیدمن و کاگن، 1999 به نقل از مانیاسیس، هادسون، وئب، آلبانو،2004). بازداری رفتاری با مراقبت بیش از حد والدین در رفتار با کودک رابطه دارد (آنتونی، برون، بارلو، 1991). با توجه به اینکه بازداری رفتاری کودکان را در برابر اختلالات اضطرابی آسیب پذیر می‌کند و مشخص شده است که این ویژگی خیلی نا پایدار است. عنوان شده است که اکثریت نوزادانی که خصوصیات باز داری رفتاری دارند وقتی بالغ شوند این خصوصیت را از دست می‌دهند.


3-2- بخش دوم:سبک های تفکر

1-3-2-نظریه های سبک های هوش
نظریه های سبک های هوش در یکی از این سه مقوله قرار می‌گیرند: سبک های شناخت مدار، شخصیت مدار و فعالیت مدار. سبک ها در مقوله شناخت مدار شباهت نزدیکی به توانایی ها دارند از این رو مشابه توانای ها، این سبک ها اغلب به وسیله تست های سنجش حداکثر عملکرد با پاسخ «درست» و «غلط» اندازه گیری می‌شوند. در این مقوله، مدلهای وابستگی-استقلال ویتکین (1964، به نقل از ژانگ و استرنبرگ،2005) و تکانشی- تاملی کیگان (1976، به نقل از ژانگ و استرنبرگ، 2005 ) بیشتر مورد علاقه و پژوهش قرار گرفته اند.در مقوله¬ی شخصیت مدار، سبک ها به عنوان چیزی نزدیک به خصوصیات شخصیتی دیده می‌شوند و سبک های این مقوله از طریق تست های نوع عملکرد (عملکرد خاص) ترجیهاً نسبت به حداکثر، اندازه گیری می‌شوند. کار اصلی در این مقوله توسط مایرز و مک کوالی (1988،به نقل از ژانگ و استرنبرگ،2005) انجام شده است که بر مبنای نظریه ی تیپ های شخصیتی یونگ صورت گرفته است. در آخر مقوله فعالیت محور بر مفهوم سبک ها به عنوان واسطه¬ی اشکال گوناگون فعالیت ها تمرکز می‌کند که جنبه ای از شناخت و شخصیت هستند. این سبک ها بیشتر روی عمل فرد و فعالیت هایی تاکید می‌کند که افراد در شرایط مختلف زندگی با آن درگیر هستند مانند کار و تحصیل. یک مجموعه کارهای اصلی که در این مقوله ارائه شده است نظریه های مشابهی از رویکردهای یادگیری سطحی و عمقی است که به طور جداگانه مطرح شده است(ژانگ و استرنبرگ، 2005).
2-3-2-نظریه خود مدیریتی ذهنی
یکی از موفقیت های بزرگ در زمینه سبک ها در اواخر قرن بیستم بدست آمده مطرح کردن نظریه ی خود مدیریتی ذهنی توسط استنبرگ (1997) است. موفقیت این نظریه نه تنها به خاطر ارائه مدلی جامع در مورد سبک ها است همین طور منبع ایجاد مدل سه گانه سبک های ذهنی نیز است.
استرنبرگ(1997) در این نظریه مطرح می‌کند که همان گونه که راه های گوناگونی برای اداره یک جامعه وجود دارد، راه های مختلفی برای اداره کردن و مدیریت فعالیت ها یا اعمال ما وجود دارد که به عنوان سبک های تفکر شناخته می‌شوند. بر طبق این نظریه انسانها را می‌توان در پنج حیطه ی کارکردها، شکل ها، سطح ها، حوزه ها، گرایش ها فهمید.
کارکردها : برای خودمدیریتی ذهنی سه کارکرد می‌توان تصور کرد که عبارتند از : قانونی ،اجرایی و قضایی. فرد دارای سبک قانونی از انجام کارهایی که نیاز به خلاقیت دارد لذت می‌برد. یک فرد با سبک اجرایی، بیشتر به تکالیفی علاقه مند است که با آموزشهای صریح وروشن همراه باشد. در نهایت فرد دارای سبک قضایی، بیشتر توجه خود را بر ارزیابی بازده فعالیت های دیگران متمرکز می‌کند(ژانگ،2001).
شکل ها: خودمدیریتی ذهنی فرد چهار شکل به خود می‌گیرد: تک قطبی، سلسله مراتبی،الیگارشی و آنارشی. یک فرد با سبک تک قطبی از انجام تکالیفی لذت می‌برد که به او اجازه می‌دهد در هر زمان صرفا بر یک تکلیف به طور کامل متمرکز می‌گردد، در حالی که فرد دارای سبک سلسله مراتبی ترجیح می‌دهد توجه خود را بین چند تکلیف اولویت بندی شده توزیع نماید و فرد با سبک الیگارشی تمایل دارد در همان محدوده زمانی روی چند تکلیف کارکند، بدون اینکه هیچ اولویتی قائل شود. سرانجام،افراد با سبک آنارشی بیشتر از انجام تکالیفی لذت می‌برند که در خصوص «چه» «کجا» «کی» و «چگونه» انجام دادن تکلیف اختیار لازم را داشته باشند(استرنبرگ،2009).

 

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

whatsuptelegrammailpinterest
logo

استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643