مقاله ومبانی نظری نظریه و رویکردهای کیفیت زندگی
در قالب word, ودر 26 صفحه و قابل ویرایش
فهرست مطالب
2-2-3- کیفیت زندگی
چارچوب نظری کیفیت زندگی
چارچوب مفهومی کيفيت زندگی
رویکردهای کیفیت زندگی
الگو تا فرایند
نظریههای مطرح شده
تأثيرات پايداری بر کيفيت زندگی
2-2-4- بهزیستی ذهنی، عملکرد شغلی و کیفیت زندگی
2-3- پیشینهی پژوهشی
2-3-1- پیشینهی خارجی
2-3-2- پیشینهی داخلی
منابع
الف) منابع فارسی
ب) منابع لاتین
قسمتی از متن فایل::
رویکردهای کیفیت زندگی
رویکرد عینی (لی، 2006)، کیفیت زندگی را به عنوان مواردی آشکار و مرتبط با استاندارهای زندگی میداند. این موارد میتواند سلامت جسمی، شرایط شخصی (از جمله ثروت و شرایط زندگی)، ارتباطات اجتماعی، اقدامات شغلی و یا دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی باشد (لی، 2006).
در مقابل، رویکرد ذهنی کیفیت زندگی را مترادف شادی یا رضایت فرد در نظر میگیرد. این منظر بر عوامل شناختی در ارزیابی کیفیت زندگی تأکید میکرد. در نوسان بین دو رویکرد عینی و ذهنی، یک دیدگاه کلنگر (فلس و پری، 1996)، به وجود آمد. این دیدگاه کیفیت زندگی را یک پدیدهء چند بعدی میبیند و هر دو مؤلفهء عینی و ذهنی را در نظر میگیرد (فلس و پری، 1996).
داس در سال 2008 چارچوب مفهومی برای سنجش کیفیت زندگی شهری پیشنهاد کرده که ارتباط بین محیط و کیفیت زندگی را نشان میدهد. این مدل، رویکردی پایین به بالا را پیشنهاد میکند که در آن هردوی شاخصهای عینی و ذهنی برای مطالعه کیفیت کلی زندگی مورد توجه قرار گرفته اند. با توجه به مطالعات صورت گرفته میتوان گفت که هنوز چارچوب مفهومی قابل قبول جهانی برای سنجش کیفیت زندگی و روششناسی واحدی برای تعیین قلمروها و معرفهای کیفیت زندگی وجود ندارد و انتخاب قلمروها و معرفهای مربوط به هر قلمرو و روش سنجش کیفیت زندگی براساس اهداف مطالعه، قضاوتهای شخصی محقّق، ویژگیهای ناحیه مورد مطالعه و دادههای در دسترس صورت میگیرد و تفاوتهای عمده در مدلهای کیفیت زندگی به دلیل تفاوت در مقیاس، شاخصها و قلمروهای زندگی است که در مطالعات گوناگون کیفیت زندگی مورد توجه قرار گرفته اند. «کیفیت زندگی» یکی از مهمترین مسائل پیش روی جهان امروز و از مباحث اساسی در تکوین سیاستگذاری اجتماعی محسوب میشود که موضوعاتی چون رفاه، کیفیت زندگی سلامت محور، نیازهای اساسی، زندگی رو به رشد و رضایتبخش، فقر و مطرودیت اجتماعی و انسجام اجتماعی، نوعدوستی و از خودگذشتگی در میان جماعات را در برمیگیرد. کیفیت زندگی نه تنها دارای معنای متفاوتی نسبت به مفاهیمی چون رفاه، زندگی خوب و... است بلکه در حوزههای مختلف، معانی متفاوتی را به خود میگیرد (امیدی، 1387).
نظریههای مطرح شده
مشهورترين نظريهها دربارة نيازهای زندگی، ميتوان به نظريههاي زير اشاره کرد:
نظرية سلسله مراتب نيازهاي «ابراهام مزلو»
مزلو نيازهاي انسان را در پنج دسته طبقهبندي کرده است: 1. نيازهاي فيزيولوژيک؛ 2. نيازهاي ايمني؛ 3. نيازهاي عشق و تعلق؛ 4. نياز به احترام؛ 5. نياز به خودشکوفايي. ايدة محوري اين نظريه آن است که نيازهاي انساني، از لحاظ رشد و تسلط بر رفتار، سلسله مراتب مترتب بر هم دارند؛ يعني هرچه نياز در مرتبة پايينتر قرار داشته باشد، در فرايند رشد زودتر آشکار ميشود. نکتة ديگر اينکه، نيازهاي پايينتر، قويترين انگيزههاي حاکم هستند؛ در حالي که نياز به خودشکوفايي، ضعيفترين انگيزههاست (شولتز، 1367).
ب) نظرية ERG «کليتون آلدرفر»
آلدرفر، در مقابل نيازهاي مزلو، نيازهاي سهگانة نظرية خود را بدين صورت پيشنهاد کرد: 1. نيازهاي حياتي؛ 2. نيازهاي همبستگي؛ 3. نيازهاي رشد؛ از حرف اول هر يک از اين مجموعه نيازها، نام نظريه ERG حاصل شده است. بر اساس نظرية آلدرفر ـ بر خلاف نظرية مزلو ـ ممکن است چند نياز به طور هم زمان موجب انگيزش شوند (شولتز، 1367).
ج) نظرية نيازهاي آشکار «هنري موري»
موري، فهرست جامعي از نيازهاي انسان تهيه کرد. او اين کار را با تمايز بين دو مجموعه از اين نيازها آغاز کرد؛ نيازهاي اوليه که جنبة فيزيولوژيک دارند و نيازهاي ثانويه که جنبة روانشناختي دارند. نيازهاي اوليه مانند نياز به هوا، غذا، امور جنسي، آب و ... اهميت زيادي دارند، اما آنچه بيشتر توجه موري را به خود جلب کرد، نيازهاي ثانويه بود. پژوهش موري او را واداشت تا فهرستي از بيست نياز تنظيم کند. نيازهاي انسان از نظر موري عبارتاند از: 1. خواريطلبي؛ 2. پيشرفت؛ 3. پيوند جويي؛ 4. پرخاشگري؛ 5. خود مختاري؛ 6. مقابله؛ 7. خويشتنيابي؛ 8. دنبالهروي؛ 9. سلطهگري؛ 10. نمايش؛ 11. آسيبگريزي؛ 12. تحقيرگريزي؛ 13. مهرورزي؛ 14. نظم؛ 15. بازي؛ 16. طرد؛ 17. شناخت حسي؛ 18. ميل جنسي؛ 19. مهرطلبي؛ 20. فهم. فهرست او از نيازهاي انسان، مهمترين خدمت وي به روانشناسي به شمار ميآيد. موري بر اين باور بود که نيازها، اکتسابي و آموختني هستند؛ برخلاف مزلو که معتقد بود همة انسانها با نيازهاي شبهغريزي به دنيا ميآيند و همين نيازها، انسان را به تبديل شدن به آنچه در توان اوست، فرا ميخوانند. يعني نيازها، فطري و ژنتيکي هستند (شولتز، 1367).
د) نظريه اريک فروم
اريک فروم، مؤثرترين عامل در شخصيت انسان را نيازهاي رواني ميداند. به باور فروم، نيازهاي جسماني، بين انسان و حيوانات مشترکاند؛ در حالي که حيوانات نيازهاي رواني ندارند و اين نيازها ويژة انساناند. او پنج نياز را به عنوان نيازهاي رواني نام ميبرد. 1. وابستگي؛ 2. استعلاء؛ 3. ريشه داشتن؛ 4. حس هويت؛ 5. موازين جهتگيري (شولتز، 1367).
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643