مقاله و مبانی نظری تعهدسازمانی و هوش هیجانی ,

menuordersearch
academixfile.ir
قبلی
بعدی

مقاله و مبانی نظری تعهدسازمانی و هوش هیجانی

(0)
(0)

مبانی نظری

مقاله و مبانی نظری تعهدسازمانی و هوش هیجانی
رنگ و مدل کالا
مبانی نظری
تعداد
+
_
عدد
19,000 تومان
19,000 تومان
موجود

توضیحات

مبانی نظری و سوابق پژوهشی تعاریف و مفاهیم تعهدسازمانی و هوش هیجانی

در قالب word ودر 63 صفحه و قابل ویرایش

 

 

فهرست مطالب

. هوش هيجاني. 13
2-1-1. مفهوم هوش هیجانی 14
2-1-2. تعریف هوش هیجانی 14
2-1-3. نظریه های هوش هیجانی. 16
2-1-3-1. دیدگاه گاردنر. 16
2-1-3-2. دیدگاه کوپر 18
2-1-3-3. دیدگاه می‌یر و سالووی 19                                                           
2-1-3-4. ابعاد مدل چهار وجهی می‌یر و سالووی 21
2-1-3-5. دیدگاه گلمن. 22
2-1-3-6. دیدگاه بار- آن 25
2-1-3-7. مراحل آموزش هوش هیجانی 28
2-2. تعهد سازمانی 29
2-2-1. مفهوم تعهد سازمانی 30
2-2-2. تعریف تعهد سازمانی 31
2-2-3. ابعاد تعهد سازمانی 32
2-2-4. نظریه های تعهد سازمانی 37
2-2-4-1. دیدگاه ریچرز. 37
2-2-4-2. دیدگاه بکر و بیلینگس 38
2-2-4-3. دیدگاه رندال و کوته. 39
2-2-4-4. دیدگاه لوتانز و شاوه 39
2-2-4-5. دیدگاه اریلی و چتمن 39
2-3. عملکرد شغلی. 40
2-3-1. مفهوم عملکرد شغلی 41
2-3-2. تعریف عملکرد شغلی 41
2-3-3. ابعاد عملکرد شغلی 43
2-3-4. عوامل مؤثر بر عملکرد شغلی. 44
2-3-5. سایر عوامل مؤثر بر عملکرد شغلی 46
2-3-6. نظریه های عملکرد شغلی. 47                                                                 
2-3-7. الگوی تغییر رفتار سازمانی. 50
2-4. پیشینه پژوهش 52
2-4-1. پژوهش های داخلی. 52
2-4-2. پژوهش های خارجی. 55
2-5. جمع بندی پیشینه. 58

منابع

 

 

در این بخش، به ادبیات مربوط به هوش هیجانی، مراحل آموزش هوش هيجاني، تعهد سازمانی و عملکرد شغلی می‌پردازیم. در ادامه، به پژوهش های داخلی و خارجی در ارتباط با هوش هیجانی، تعهد سازمانی و عملکرد شغلی و نتایج آنها پرداخته می‌شود.
2-1. هوش هيجاني
هوش از جذاب ترين نيروهاي رواني است که جلوه هاي آن در موجودات مختلف به مقادير متفاوت قابل مشاهده و رؤيت است. هرچه موجودات از تکامل بيشتري بهره مند باشند به همان نسبت از پيچيدگي بيشتري برخوردار هستند و از نظر هوشي نيز پيشرفته تر خواهند بود. براي صدها سال، عقيده غالب بر اين بود که آدمي موجودي خردگرا است که آزادانه اهداف خود را انتخاب و درباره راه و رسم و کنش خود تصميم مي گيرد. بنابراين، تصور بر اين بود که آن چه را بايد انجام دهد، مشخص ساخته و مفهومي با عنوان انگيزش و هيجان ضرورت نداشت(سبحاني نژاد و يوزباشي، 1387). چارلز داروين1، موضوع هوش هيجاني را براي اولين بار در سال 1837 مطرح و در سال 1872 اولين اثر خود را در اين زمينه منتشر کرد. داروين مدعي بود که ابراز عواطف در رفتار سازگارانه افراد نقش اساسي ايفا مي کند. فلسفه هيوم2 و تحقيقات داروين در زمينه هيجان، تفکري را به چالش کشيد که عقل(خرد و منطق)، را برتر از هيجان مي دانست و جايگاه هيجان را نيز در معادلات رفتار ذهني باز کرد(نوري امام زاده اي و نصيري، 1383). ريشه ديگري از اصطلاح هوش هيجاني را مي توان در نظريه هوش اجتمايي ثورانديک3 يافت که آن را به عنوان توانايي درک ديگران و رفتار عاقلانه در رفتار انساني تعريف کرده است. ثورانديک براي اولين بار اصطلاح
هوش جمعي يا اجتمايي را در تبيين رفتار و کردار انسان به کار گرفت. هنگامي که فيزيولوژيست ها در
1.Charls Darween
2. Hioum
3. Thorandike
13
خصوص هوش تحقيقاتي انجام دادند، متوجه جنبه هايي غير از هوش شناختي و تأثير آن بر عملکرد و رفتار شدند(وونگ و کنيس1، 2002).
2-1-1. مفهوم هوش هيجاني
در مفاهیم سنتی مربوط به هوش از هوش به عنوان هوش شناختی(هوش عمومی) یاد می‌شود. تعریف هوش عمومی عبارت از توانایی فهمیدن، آموختن، به خاطر سپردن، حل مساله و استفاده از آموخته ها است(کاپلان و سادوک2، 1991). بنا به مفاهیم جدید، تنها توانایی های ذهنی و عقلی نیستند که رفتارها و حرکات بالقوه ای فرد را در زندگی شکل می‌دهند. موفقیت و کسب مهارت به چندین نوع هوش و کنترل هیجان ها بستگی دارد(آقایار و شریفی درآمدی، 1385). هوش شناختی و هوش هیجانی دو نوع متفاوت هوش هستند که برای زندگی روانی فرد با هم در تعامل می‌باشند. هوش هیجانی و هوش شناختی، توانمندی های متفاوتی نیستند اما مجزا از یکدیگر عمل می‌کنند(لینا3 و همکاران، 1998). دانيل گلمن، اولين کسي است که مفهوم هوش هيجاني را وارد عرصه مفاهيم سازماني نمود. گلمن هوش هيجاني را استعداد، مهارت و يا قابليتي تعريف نموده است که تمامي توانايي ها را به وسيله تسهيل يا مداخله در تأثير خود قرار مي دهد(سبحاني نژاد و يوزباشي، 1387).
2-1-2. تعريف هوش هيجاني
صاحبنظران در طي تاريخ تکوين مفهوم هوش هيجاني، تعريف های مختلفي از آن ارائه نموده اند. می‌ير و سالووي(1990)، هوش هيجاني را توانايي فرد براي کنترل هيجان های خود و ديگران، تمايز ميان اثرهای

1. Wong & Chinese
2. Kaplan & Saddock
3. Liena

14
مثبت و منفي هيجان ها و استفاده از اطلاعات هيجاني براي راهنمايي فرايند تفکر و اقدام های خود تعريف کرده اند(سبحاني نژاد و يوزباشي، 1387). نلي1(1991)، هوش هيجاني را توانايي هاي غير شناختي و شايستگي هاي رواني تعريف مي کند که توانايي فرد را در رویارویی با مسائل و فشارهاي محيطي، زیر تأثير قرار مي دهد. مارتینز2(1997)، هوش عاطفی را آرایه ای از مهارت ها، توانایی ها و شايستگي هاي غير شناختي تعريف نموده است که بر توانايي فرد براي مقابله با تقاضاها و فشارهاي محيطي تأثير گذار است. هوش عاطفي نوعي پردازش اطلاعات عاطفي است که شامل؛ ارزشيابي صحيح احساس های خود و ديگران و بيان مناسب و تنظيم سازگارانه احساس ها است به نحوي که به بهبود جريان زندگي منجر شود. در واقع هوش عاطفي بر مديريت احساس های خود و ديگران تأکيد دارد. طبق نظر مک گاروي3(1997)، هوش هيجاني مشتمل بر توانايي پيگيري و با انگيزه بودن، توانايي کنترل هيجان ها، توانايي کنترل نکته ها، توانايي همدلي و عطوفت کردن است. تعریف هوش هیجانی از نظر گلمن، ظرفیت یا توانایی سازماندهی احساس های خود و دیگران برای برانگیختن خود و استفاده از آنها در روابط با دیگران است. به اعتقاد وايزينگر4(1998)، هوش هيجاني، توانايي نظارت بر هيجان ها و احساس های خود و ديگران، توانايي تشخيص و تفکيک احساس های خود و ديگران و استفاده از دانش هيجاني در جهت هدايت تفکر و ارتباط های خود و دیگران است. بعدها وي اظهار مي دارد که هوش هيجاني، هوش به کارگيري هيجان و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط مؤثر با همکارها، سرپرست ها، مشتریان، چگونگی استفاده از زمان و انجام دادن کار برای ارتقاء نتایج است(وايزينگر، 2000). بار-آن(2005)، در تعريف ديگري معتقد است که هوش هيجاني سلسله اي از توانايي هاي غير شناختي، قابليت ها و مهارت ها است که بر
1. Neely
2. Martinez
3. MC. Garvy
4. Vizinger
15
توانايي افراد اثر مي گذارد، به گونه اي که آنان را قادر مي سازد بر فشارهاي محيطي غلبه کنند. بر اساس همه تعريف های یاد شده، مي توان هوش هيجاني را توانايي تشخيص، فهم، تمیيز، اولويت بندي، کنترل و مديريت هيجان ها در تعامل های فردي، گروهي و سازماني به منظور کمک به يکديگر و نيل به هدف های فردي، گروهي و سازماني تعريف نمود(سبحاني نژاد و يوزباشي، 1387).
2-1-3. نظریه های هوش هيجاني
2-1-3-1. ديدگاه گاردنر1:
گاردنر استاد روانشناسي دانشگاه هاروارد هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگون زباني، موسيقيايي، منظقي، رياضي، جسمي، ميان فردي و درون فردي مي داند. او وجوه شناختي مختلف را با عناصري از هوش غير شناختي يا به گفته ي خودش «شخصي» ترکيب کرده است. بُعد غير شناختي(شخصي) مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مؤلفه کلي استعدادهاي درون فردي و مهارت هاي ميان فردي است(نمودار2-1). هوش درون فردي مبين آگاهي فرد از هيجان ها و احساس های خويش، ابراز باورها و احساس های شخصي و احترام
به خويشتن، تشخيص استعدادهاي ذاتي، استقلال عمل در انجام کارهاي مورد نظر و در مجموع ميزان کنترل شخص بر هيجان ها و احساس های خود هدايتي است. هوش ميان فردي با توانايي درک و فهم ديگران و عوامل برانگيزاننده ی انسان و چگونگي فعاليت آنها ارتباط دارد.   

 

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

whatsuptelegrammailpinterest
logo

استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643