مقاله و مبانی نظری راهبردهای مقابله با استرس و اختلالات اضطرابی ,

menuordersearch
academixfile.ir
قبلی
بعدی

مقاله و مبانی نظری راهبردهای مقابله با استرس و اختلالات اضطرابی

(0)
(0)

مقاله

مقاله و مبانی نظری راهبردهای مقابله با استرس و اختلالات اضطرابی
رنگ و مدل کالا
مقاله
تعداد
+
_
عدد
19,000 تومان
موجود

توضیحات

مقاله و مبانی نظری راهبردهای مقابله با استرس و اختلالات اضطرابی

در قالب word و در 47 صفحه و قابل ویرایش

 

 

فهرست مطالب

2-1. مقدمه
2-2. مبانی نظری
2-2-1. پیشینه نظری در حوزه راهبردهای مقابله با استرس
2-2-1-1. نظریه های ارزیابی و انتساب
2-2-1-1-1. نظریه آرنولد درباره ارزیابی
2-2-1-1-2. نظریه لازاروس درباره ارزیابی
2-2-1-1-3. نظریه انگیزشی محافظت از خود
2-2-1-1-4. نظریه وینر درباره انتساب
2-2-1-2. نظریه های مقابله
2-2-1-2-1. نظریه لازاروس درباره راهبردهای مقابله
2-2-1-2-2.سایر دیدگاه ها درباره راهبردهای مقابله
2-2-1-3. نظریه میشن بام درباره آموزش ایمن سازی مقابل استرس
2-2-2. پیشینه نظری در حوزه اضطراب و اختلالات اضطرابی
2-2-2-1. نظریه فروید درباره اضطراب
2-2-2-2. سایر دیدگاه ها درباره اضطراب و اختلال اضطراب فراگیر
2-3. مبانی پژوهشی
2-3-1. پژوهش های داخلی
2-3-2. پژوهش های خارجی
فهرست منابع

 

 


2-2-1-2. نظریه های مقابله
2-2-1-2-1. نظریه لازاروس درباره راهبردهای مقابله
به طور کلی" فرایند کوشش شخص برای حل و فصل شرایط تنش زا را مقابله می‌نامند"(اتکینسون و همکاران،ترجمه براهنی و همکاران،1385، ص: 507).
در ادبیات روانشناختی رویکردهای مختلفی به مقابله وجود دارد. نخستین تحقیقات بر روی نقش فرایند شناختی-رفتاری توسط لازاروس به عنوان تعدیل کننده اثرات تنیدگی ارائه شده که تعمیم آن مکانیزم های دفاعی را نیز شامل می‌شد (لازاروس، 1988، به نقل از قریشی راد، 1389). در حالی که در نظریه مکانیزم های دفاعی با نحوه مقابله به عنوان خصوصیت شخصیتی برخورد شده است (پااولهان، 1994، به نقل ازهمان منبع)، فولکمن و لازاروس آن را برای پیش بینی کیفیت مقابله فردی ناکافی تلقی می‌کنند (قریشی راد، 1389). به عبارت دیگر پاسخ به رویدادها، به ارتباط متقابل فرد و محیط، تجربیات شناختی، متغیر های فرهنگی و اجتماعی و به نتیجه فرایند ارزیابی منابع شخصیتی از جمله توانمندی های فرد در حل مسائل، اخلاقیات و حمایت اجتماعی، بستگی دارد (فولکمن و لازاروس، 1988، به نقل از قریشی راد، 1389). از جانب دیگر مدل بیلینگز و موس(1984، به نقل ازهمان منبع)، به مقابله مبتنی بر شناخت و رفتار که با ارزیابی رویداد تنیدگی زا برای دستیابی به تعدیل تنیدگی هیجانی همراه است، تاکید دارند. بیلینگز و موس در پرسشنامه ای که برای بررسی شیوه های مقابله طراحی کرده اند، همانند اندلر و پارکر سه راهبرد مقابله ای شناختی یا مساله مدار، رفتاری یا هیجان مدار و اجتنابی را می‌سنجند (قریشی راد، 1389).
به طور کلی پژوهش ها در مورد تنیدگی در زمینه روانشناسی شناختی-رفتاری، راهبردهای مقابله را به منزله سازگاری روانی قلمداد می‌کند. چراکه انتخاب راه های مناسب پاسخ به فشارهای روانی، از تاثیر تنیدگی بر سلامت روانی افراد کاسته و به سازگاری روانی منجر می‌شود (اندلر و پارکر،1990، اندلر و پارکر، 1994 و وایلانت، 1992، به نقل از قریشی راد، 1389). در هر حال به دلیل نقش دائما در حال تغییر مقابله، بهتر است نه تنها آنچه که فرد هست بلکه حتی آنچه که فرد انجام می‌دهد را در مطالعه راهبردهای مقابله ای در نظر گرفت. در واقع طبیعت چند بعدی مقابله ایجاب می‌کند که رویکردهای مختلف، برداشت های مختلفی از آن ارائه دهند و گاه به عنوان منبع شخصیتی و گاهی به عنوان پاسخی از سوی فرد به مقوله مقابله نگاه شود (قریشی راد، 1389). در نظر گرفتن همه ابعاد مقابله از اهمیت برخوردار است زیرا مقابله عبارت است از فرایند فعال و هدفمند پاسخ به رویدادهای ارزیابی شده و مرتبط با بهزیستی فرد ( لازاروس و فلکمن،1984، به نقل از پیج، تورینی و ریناد، 2010).
همانطور که اشاره شد یکی ازدیدگاه های اساسی درزمینه تنیدگی واسترس، دیدگاه شناختی لازاروس است. لازاروس بر این باور است که فشارهای روانی به شناخت فرد از خویشتن و محیط بستگی پیدا              می‌کند (1990، به نقل از پروین و جان، ترجمه جوادی و کدیور، 1381). لازاروس(1991، به نقل از سید محمدی،1387) معتقد است انسان ها هنگام مواجهه با رویدادهای زندگی به دو نوع ارزیابی کلی می‌پردازند. در ارزیابی اولیه، فرد به ارزیابی ضرر، تهدید و منفعت دررابطه با سلامتی، اهداف و حتی عزت نفس خود در موقعیت می‌پردازد و سپس در ارزیابی ثانویه، توانایی کنار آمدن خود را با آن رویداد بررسی می‌کند. نتیجه مهم چنین ارزیابی هایی این است که درک توانایی های کنار آمدن، نحوه ارزیابی از موقعیت ها و نحوه ارزیابی موقعیت، واکنش های هیجانی، عاطفی و انگیزشی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. لازاروس و فلکمن (1984، به نقل از اسکرو اور، کریج و گارنفسکی، 2007، و گیلبار، ارهان و پلیوازکی، 2005) معتقدند ارزیابی فرد از رویداد استرس زا از این جهت اهمیت دارد که نحوه ارزیابی (منفی یا مثبت)، روش های مقابله ای فرد را که شامل کوشش های رفتاری و شناختی برای مدیریت رویداد است تحت تاثیر قرار خواهد داد. در حقیقت تاکیدی که لازاروس بر ارزیابی موقعیت های تنیدگی زا دارد، نشان دهنده این موضوع مهم است که راهبردهای مقابله ای به تنهایی انطباقی یا غیر انطباقی نمی‌باشند بلکه نحوه تعامل این راهبردها با شرایط و بافتی که در آن بروز می‌کنند، تعیین کننده انطباقی بودن یا نبودن این راهبرد ها است (لازاروس، 1999، به نقل از همان). به علاوه با توجه به نحوه ارزیابی موقعیت، راهبردهای مورد استفاده افراد همواره از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت است (فلکمن، 1991، به نقل از اسکرو اور، کریج و گارنفسکی، 2007).
برای ارزیابی نحوه رویارویی با موقعیت های تنیدگی زا، مقیاس های متعددی بر اساس نظریات مختلف و اصول روان سنجی طراحی و تهیه شده است که هر کدام نقاط قوت و ضعفی دارند. محققان اولیه، دو رویکرد اختصاصی مقابله شامل مقابله مساله مدار یا تفکر مدار( TC) و مقابله هیجان مدار(EC ) را متمایز نموده و پرسشنامه مقابله 65 سوالی فولکمن و لازاروس برای سنجش این رفتارها ابداع شد (لازاروس، 1988،به نقل از قریشی راد، 1389). بیلینگز و موس ( 1984، به نقل از همان منبع) نیز، مقیاسی 19 سوالی برای سنجش سه راهبرد مقابله ای شناختی، رفتاری و اجتنابی(AC ) ابداع کرده اند. همچنین اندلر و پارکر (1990، به نقل ازقریشی راد، 1389) در مقیاسی 48 سوالی، علاوه بر سه راهبرد اصلی پیشین، چندین راهبرد فرعی از جمله راهبرد روی آوردن به اجتماع را مورد سنجش قرار داده اند.
2-2-1-2-2.سایر دیدگاه ها درباره راهبردهای مقابله
رایس (ترجمه فروغان، 1387) راهبردهای کنار آمدن را به دو گروه کنشور و اجتنابی تقسیم می‌کند. به اعتقاد او کنار آمدن کنشور راهبردهایی را شامل می‌شود که هدف آنها تاثیر مستقیم بر عوامل فشارزا، از طرق رفتاری ( مانند انجام کاری که به حذف منبع مشکل آفرین می‌انجامد) و یا شناختی ( مانند اتخاذ نگرشی مثبت تر به موقعیت فشار زا) است. در حقیقت راهبردهای مقابله ای کنشور روش هایی هستند از قبیل کسب اطلاعات و بازسازی شناختی. در حالی که راهبردهای اجتنابی، رفتارها و شناخت هایی هستند که به قصد انحراف توجه از رویداد استرس زا اتخاذ می‌شوند؛ نمونه ای از این راهبردها عبارتند از: انکار حضور یا تاثیر عامل فشارزا، خود- مقصر شماری، تفکر آرزومندانه، تخلیه هیجانی و انجام کاری که ذهن را از فکر کردن درباره مشکل باز می‌دارد. افرادی که از سازش روانشناختی بالاتری نسبت به دیگران برخوردارند، بیشتر از راهبردهای کنشور کنار آمدن بهره می‌برند در حالی که کنار آمدن اجتنابی مانند خود-مقصر شماری، خیالپردازی و تخلیه هیجانی در افراد با سازش ضعیف بیشتر رایج است. همچنین کاربرد راهبردهای اجتنابی باعث سطوح بالاتری از اضطراب و افسردگی در فرد می‌شود.
علاوه بر این دو راهبرد، روش های مقابله ای دیگری نیز همچون رویکرد تکلیف محور، آرامش آموزی، والایش تنیدگی از طریق کار، تفریح و فعایت فیزیکی، افزایش علایق اجتماعی، باز ارزیابی مثبت و جستجوی حمایت اجتماعی وجود دارند. در رویکرد تکلیف محور، افراد اقداماتی مستقیم در جهت حذف منبع استرس به عمل می‌آورند مانند زوجی که برای حل مشکلات زناشویی خود به مشاور مراجعه می‌کنند. در چنین صورتی استرس می‌تواند فرصتی برای رشد فراهم کند. چراکه چنین فردی معتقد است که رفتار او نتیجه موقعیت    فشار زا را تغییر می‌دهد در نتیجه کمتر به نشانه های بیماری دچار می‌شود (رایس، ترجمه مهشید فرغان، 1387).گرچه ارزش هر یک از اشکال کنار آمدن، بستگی به بافتی دارد که در آن مورد استفاده قرار می‌گیرند، معمولا روش حل مساله شکل مناسب تری برای کنار آمدن است تا روش فرار-اجتناب (پروین و جان، ترجمه جوادی و کدیور، 1382).
با توجه به مطالبی که اشاره شد، برای مقابله با موقعیت های تنش زا به دو شکل کلی می‌توان عمل نمود. اولین راه معطوف کردن توجه به موقعیت و مشکلی که پیش آمده و تلاش برای تغییر آن است. این روش، مقابله مساله مدار نام دارد. این روش شامل تعریف مساله، یافتن راه حل های مختلف، سبک سنگین کردن راه حل ها به لحاظ سود و زیان و انتخاب و به کار بستن راه حل انتخابی است. البته تدابیر حل مساله می‌تواند به جای این که متوجه تغییر در محیط باشد متوجه تغییر در خود شخص باشد مانند آموختن مهارت های تازه و تغییر در اهدف. روش دیگر، تسکین هیجان های ناشی از موقعیت تنش زا است حتی وقتی نتوان آن موقعیت را تغییر داد که روش مقابله هیجان مدار نام دارد. انسان ها برای جلوگیری از فرسودگی ناشی از هیجان های منفی یا مواجهه با مساله های لاینحل که منجر به درگیر نشدن با جریان های عملی مساله می‌شود، به شیوه های  هیجان مدار برای مقابله دست می‌زنند. این شیوه ها به دو دسته رفتاری و شناختی تقسیم می‌شوند (موس، 1988، به نقل از اتکینسون و همکاران، ترجمه براهنی و همکاران، 1385). تدابیر رفتاری مانند فعالیت های فیزیکی و ورزشی، مصرف الکل، خالی کردن خشم بر سر دیگران و درخواست حمایت عاطفی دوستان برای دور نگه داشتن ذهن از مساله. تدابیر شناختی همچون نیندیشیدن موقتی به مساله، کم کردن تهدید موجود از طریق تغییر معنای موقعیت. البته اغلب مردم در مقابله با تنش ها معمولا هر دو روش را به کار می‌برند. ضمن این که انتظار می‌رود بعضی تدابیر رفتاری و شناختی انطباقی باشند و بعضی غیر انطباقی. از جمله درخواست حمایت اجتماعی یکی از تدابیری است که سازگاری هیجانی و جسمانی با تنش را تسهیل می‌کند اما در کسانی که در شبکه ارتباط اجتماعی خود تعارض های کمتری داشته باشند (لازاروس و فلکمن، 1984، به نقل همان منبع).

 

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

whatsuptelegrammailpinterest
logo

استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643