مقاله و مبانی نظری راهبرد تصمیمگیری مجدد ,

menuordersearch
academixfile.ir

توضیحات

مقاله و مبانی نظری راهبرد تصمیمگیری مجدد

در قالب word و در 51 صفحه و قابل ویرایش

 

فهرست مطالب

راهبرد تصمیمگیری مجدد
مقدمه:
چگونگی شکلگیری راهبرد تصمیمگیری مجدد
راهبرد تصمیمگیری مجدد
اصولکلی راهبرد تحلیل تبادلی:
الگوی حالات من (والد-بالغ-کودک)
گشتالتدرمانی
مفهوم نمایشنامه زندگی
تصمیمات
تنگناها و تصمیمات مجدد
توالی فرآیند تصمیمگیری مجدد:
مثلث نمایش کارپمن
اصول کلی راهبرد تصمیمگیری مجدد
بازدارندهها
نکن
وجود نداشتهباش
صمیمی نباش
مهم نباش
بچه نباش
بزرگ نشو
موفّق نباش
خودت نباش
عاقل و سالم نباش
تعلّق نداشته باش
فکر نکن
سایقها
قراردادها
قرارداد با مراجعین بیمیل و اجباری:
نوازشها :
تحقیقات انجامشده در داخل کشور
تحقیقات انجامشده در خارج از کشور
منابع فارسی
منابع انگلیسی

 

 

 

راهبرد تصمیمگیری مجدد
    تصمیمگیری مجدد یک روش کمتر شناختهشده ایست که توسط یک مددکار اجتماعی به نام ماری مککلورگلدینگ و شوهر روان-پزشک مرحومش، رابرت گلدینگ، در سال 1970 گسترشیافت. درمان تصمیمگیری مجدد( گلدینگ و گلدینگ، 1979، 1989) تلفیقی از تحلیل تبادلی اریکبرن و گشتالتدرمانی پرلز است. تحلیل تبادلی یادگیری عاطفی اوّلیه (تصمیماتکودکی) را در میان بافت یک پاسخ کودکی به امرونهیهای والدین نگاه میکنند. امرونهیهای والدینی، پیامهای کلامی و غیرکلامی والدین هستند.(برای مثال: خودت نباش، انجام نده، فکر نکن، لایق نباش، باهوش نباش و غیره) بچهها به شکل عاطفی پاسخ می-دهند و سپس تصمیماتی را شکل میدهند. (ارزیابی تمامیتخواه از خود در تعاملات) (برای مثال، من هیچ نیرویی ندارم، من به اندازه کافی خوب نیستم، من لیاقت زندگی با خودشان ندارم، من ارزش دوست داشتن ندارم، من نمیتوانم اعتماد کنم) که آنها تا بزرگسالی حمل میکنند. من تصمیمات و ارزیابیها از زندگی اغلب رشد میکند. در واکنش به دردهای روانی مزمن بزرگسالی به چنین ارزیابیهایی از خود میرسند که: من امنیت ندارم، من در رنج و زحمت هستم، من تحت کنترل نیستم، چنین ارزیابیهایی از خودکاری در بزرگسالی میشوند و واکنشهای بزرگسالی را به محیط بدون آگاهی شکل میدهد. (آشکارشدن در نمایشنامههای بزرگسالی) تصمیمگیری مجدد به درمانگر کمک میکند تا این ارزیابیها از خود تعاملات در حال حاضر را تعیینکند و جستوجو کند نشانههای موجود را که این تصمیمات و عواطف تحت تأثیر آن را بیان-کند. بعد از اینکه درمانگر بتواند ارزیابیهایی از خود در تعاملات را مشخصکند، سپس درمانگر از بیمار میخواهد به زمانی برگردد که آن ارزیابی خاص از خود در تعاملات را در گذشته تجربه کردهبود. درمانگر آنقدر این سوأل را از بیمار میپرسد تا او را به آن زمان برگرداند. بعد از بازگشت آگاهانه به آن سن، سپس درمانگر از بیمار میخواهد که روی احساسات مختلف زیاد (ترس، اندوه، عصبانیت، گناه و غیره) مربوط به آن حادثه تأمل کند. بیمار تشویق میشود تا با منع (شخص یا حادثه) در صندلی خالی گشتالتدرمانی پرلز صحبتکند یا هرحادثهای که بیمار را برای صحبتکردن با منع مثل اینکه در اتاق حاضر وجود دارد، تشویق میکند. این کار به بیمار کمک میکند تا مسائلی را که قبلاً به طور کامل انجام نداده به انجام برساند. (برگر، 2006)
    بعد از اینکه با استفاده از صندلی خالی مکالمهای صورتگرفت، باید این کار ناتمام با «گفتن خداحافظ» پایان پذیرد. اگر فرد نتواند احساسات بیاننشده خود چون: رنجش-های قدیمی، ناکامیها، آزردگیها، احساسات گناه و حتی عشقی را که نتوانست بر زبان بیاورد را بگوید، از رشد و پیشرفت آتی وی جلوگیری میکند تا یک ارزیابی جدیدی از خود در تعاملات (یک تصمیمگیری مجدد) بسازد، به عبارت دیگر من کنترل دارم، من به اندازه کافی خوب هستم، من خوبم، من سالمم و غیره. (کلگ، 2004)
    گلدینگ و گلدینگ (1997) در پشت این مداخلات چندهدف واضح دارند: آنها میخواهند صحنهای را بیآفرینند که به جای اینکه با تراژدی به انتها برسد، پایان خوبی داشته-باشد. همچنین از نظر آنان نکته قابل تأمل در ایناست که مراجع تصمیم بگیرد که دیگر زندگیاش را تغییردهد. اگر آن-ها (درمانگر) احساس کند که مراجع به جای آنکه سعی در تصمیمگیری جدید در زندگیاش داشتهباشد، از دیگران عیبجویی کرده و آنها را سرزنشکند و بخواهد رفتار دیگران را عوض-کند آنها میفهمند که جلسات آنها درمانبخش نبوده است.


اصول کلی راهبرد تصمیمگیری مجدد
بازدارندهها
    وقتی والدین از رفتار بچهها عصبانی میشوند، پیامهای دستوری به آنها میدهند. این پیامها اشاراتی دارد به پیام-هایی که آنها در کودکی از والدین خود دریافت نمودهاند و اغلب این پیامها بازدارنده است. برخی از این پیامها ناامیدی، ناکامی و اضطراب را به همراه دارد و بچهها نیز آنها را میآموزند، به عبارتی برخی از این بازدارندهها هستند که باعث انواع احساسات نامطلوب در کودکی میگردند، از نظر آسیب شناختی والدین انواعی از بازدارندهها را به کودکان خود میدهند. که شامل: وجود نداشته باش، بچه نباش، بزرگ نشو، نزدیک نباش، اینها اوّلین بازدارندههایی بودند که تعیین شدند، سپس عبارات زیر به آنها افزوده شد: نکن، نساز، عاقل (خوب نباش) مهم نباش، تعلق نداشته باش. (گلدینک، 1997، نقل از بهمنی، 1389) فردی که در دوران کودکی هر کدام از این تصمیمات را اخذ کرده، در بزرگسالی آنها را تحت عنوان عقاید پیشنویس وارد زندگیاش میکند. (استوارت، ترجمه عطارها، 1391)
    بهبود مؤثر و حل برخی از بازدارندهها تنها از طریق یک فرآیند درونی امکانپذیر است، که نیازمند محبّت و توجه دیگران است و البته ساختن دنیایی که علاقه و توجه دیگران از ملزومات اساسی زندگی تلقی میشود نه از فرعیات. والدین آرام امّا پیوسته زمزمه میکنند که تأیید و تصدیق به معنی مهر و محبّت نیست. این هدایت، آرام امّا مستمر به فرد کمک میکند تا برای کسب مهر و محبت دیگران و نه برای کسب جایزه تلاشکند. به همین دلیل تنها مهر و محبّت تأییدشده، پذیرفتهشده و درونیسازی شده میتواند به حل این بازدارنده-های وحشتناک کمککند.( مک نیل،2000)
نکن
    این بازدارنده توسط والدینی صادر میشود که میترسند، به دلیل ترسشان، آنها به کودک اجازه نمیدهند بسیاری از کارهای طبیعی را انجام دهد. نزدیک پلهها نرو ( به کودک تازه راهافتاده) از درخت بالا نرو، اسکیتسواری نکن و غیره. گاهی اوقات والدین در نتیجه از دستدادن کودکشان بر اثر بیماری یا تصادف میترسند، دچار بیماری روانی میشوند یا بیش از حد حمایت میکنند. در حین اینکه کودک بزرگ می-شود، والدینش درباره هر عملی که کودک پیشنهاد میدهد یا میگوید، نگران میشوند، « امّا شاید بهتر میشد، اگر درباره-اش بیشتر فکر میکرد» کودک باور میکند که هرکاری که انجام میدهد نادرست و خطرناک است، نمیداند چه کند و به دنبال شخصی میگردد تا به او بگوید. چنین کودکی در زندگی آینده خود، مشکلات زیادی برای تصمیمگیری خواهد داشت.( گلدینگ و گلدینگ،1979)

 

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

whatsuptelegrammailpinterest
logo

استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643