پاورپوینت فصل دوم 2 (علل ناتوانی های یادگیری ) کتاب اختلال های یادگیری ( مبانی ویژگی ها و تدریس موثر)مؤلف دانیل پ. هالاهان ولوید و.. ,

پاورپوینت فصل دوم 2 (علل ناتوانی های یادگیری ) کتاب اختلال های یادگیری ( مبانی ویژگی ها و تدریس موثر)مؤلف دانیل پ. هالاهان ولوید و..

در قالب ppt و در 37 اسلاید و قابل ویرایش

فهرست مطالب
علل ناتوانیهای یادگیری چه چیزهایی هستند؟
تاریخچه
عدم تمایل به پذیرفتن علل عصب شناختی
مشکلات اندازه گیری نادرست بدکارکردی عصب شناختی
تاکید بر روی رفتارگرایی و محیط گرایی
گرایش به سمت پذیرفتن علل عصب شناختی
کاهش مقبولیت رفتارگرایی و محیط گرایی
پیشرفتهای فناوری در پژوهشهای عصب شناختی
مغز چگونه عمل میکند؟
نورونها فرستنده و دریافت کننده پیام ها هستند قسمتهای مختلف مغز وظایف متفاوتی دارند
ساقه مغز
مخجه
قشر مخ
قطعه های پیشانی قشر مخ
قطعه های آهیانه ای قشر مخ
قطعه های پس سری فشر مخ
قطعه های گیجگاهی قشر مخ نیمکره های چپ و راست
ناحیه های بروکا و ورنیکه
مطالعات دوباره مخ
چگونه میتوان به بدکارکردی عصب شناختی پی برد؟
بررسی های کالبد شکافی
بررسی های تصویر برداری عصبی
بدکارکردی نیمکره راست مغز
چه عواملی در بدکارکردی عصب شناختی نقش دارند؟
عوامل ارثی رابطه خویشاوندی
وراثت
ژنتیک مولکولی
عوامل ناهنجاری زا
عوامل پزشکی
عوامل محیطی
مربیان در رابطه با علل به چه مسایلی باید توجه داشته باشند؟
خلاصه
تأمل روی موردها

پدر جمال که چند سال قبل فوت کرده در مدرسه مشکلات زیادی داشته است. من به خاطر می‌آورم که به من میگفت او موضوعاتی که نیاز به خواندن زیاد نداشتند را نسبتاً خوب می‌فهمیده .است در واقع مسئولان مدرسه نیز از تخصص و مهارت لازم برخوردار نبوده اند، در نتیجه او کمک زیادی از مدرسه نگرفته است. سرانجام یکی از معلمانش که فکر میکنم معلم مدرسه راهنمایی اش بوده به او توجه نموده و به نارساخوانی او پی می‌برد. بنابر این زمانی که مشکلات جمال در خواندن شروع شد. من شک کردم که شاید این مشکل را از پدرش به ارث برده باشد من از معلم آموزش ویژه سؤال کردم و او با اطمینان گفت که مشکلات خواندن میتواند ارثی .باشد اما هیچ نوع آزمون معتبری وجود ندارد که صحت این ادعا را ثابت کند تا اندازه ای این احتمال نیز وجود دارد که مشکلات جمال به خاطر نوعی بر کارکردی در مغزش باشد.
آیرون اسمیت مادر جمال
علت شناسی یکی از مهمترین مسایلی است که حوزه ناتوانیهای یادگیری را به چالش کشیده است. سؤال این است که علل ناتوانیهای یادگیری چیست؟ در ابتدا چنین فرض می‌شد که برای ناتوانیهای یادگیری پایه های عصب شناختی وجود دارد اما بیشتر کارهای اولیه به خاطر روشهای نسبتاً ساده ای که برای ارزیابی وضعیت عصب شناختی قبل از دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به کار می‌رفت بر پایه حدس بالینی بنا شده بود. اغلب کارهای اولیه در این حوزه مبتنی بر حدس و گمان بود، به طوری که بسیاری از متخصصان نسبت به اعتبار ادعاهایی مانند اینکه ناتوانیهای یادگیری حاصل مشکلات عصب شناختی است، تردید داشتند تا اینکه از حدود دههٔ ۱۹۹۰ شرایط تغییر کرد به طوری که محققان روشهای دیگری را ابداع کردند که می‌تواند با میزان اعتبار بیشتری به ناهنجاریهای مغزی پی ببرد. امروزه اغلب متخصصان با این نظریه که ناتوانی های یادگیری ناشی از تفاوتهایی در ساختار یا کارکرد مغز هستند.

موافقاند و اکثر تعریفهایی که کاربرد گسترده ای دارند نیز علل ناتوانی های یادگیری را بیشتر عصب شناختی میدانند تا محیطی همچنین تحقیقات اخیر حاکی از آن است که ناتوانی های یادگیری می‌توانند ارثی باشند. البته این بدین معنی نیست که والدین با ناتوانی های یادگیری قطعاً فرزند به ناتوانی های یادگیری خواهند داشت بلکه به این معناست که کودکی که والدینش با ناتوانی های یادگیری هستند، در معرض خطر ابتلا به ناتوانیهای یادگیری قرار دارد اما دانشمندان هنوز قادر به پاسخ اینکه چقدر احتمال چنین خطری برای این کودکان وجود دارد نیستند معلم آموزش ویژه جمال به مادر جمال گفت ( مراجعه کنید به نقل قول شروع فصل که آنها نمیتوانند با اطمینان بگویند که ناتوانی یادگیری به ارث رسیده است هنوز سؤالات بدون جواب زیادی راجع به علل ناتوانی های یادگیری وجود دارد اما همان طور که به زودی خواهید دید محققان نسبت به روزهای نخست پیشرفتهای بنیادی و مهمی در زمینه عوامل علی داشته اند.
علل ناتوانی های یادگیری چه چیزهایی هستند؟
تاریخچه
یکی از دلایل طرح فرضیه بدکارکردی عصب شناختی به عنوان علت ناتوانیهای یادگیری این است که غالباً هیچ توجیه قابل قبول دیگری برای ناکامی کودک در یادگیری وجود ندارد. دلیل دیگر برای پیدایش این فرضیه به شناسایی نشانه های افراد مبتلا به آسیب مغزی تأیید شده توسط پزشکان بر می‌گردد که این نشانه ها در بسیاری از جنبه ها با رفتار افراد با ناتوانیهای یادگیری که هیچگونه آسیب شناخته شده ای در مغزشان نداشتند مشابه بود.

در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، زمانی که عصب شناسی و چشم پزشکی " در حال گسترش بود متخصصان پزشکی نیز همپای آنها پیشرفت نمودند به طوری که شروع به توصیف مشکلات درک و استفاده از زبان نوشتاری و گفتاری که به آسیب نواحی خاصی از مغز بستگی داشت - نمودند. پییر پل بروکا و کارل ورنیکه پزشکان اروپایی قرن نوزدهم مناطق خاصی از مغز را که زبان بیانی و درک زبان گفتاری را کنترل میکنند شناسایی کردند کار آنها پایه های درک مشکلات زبان و گفتار که زبان پریشی نامیده میشود را بنیان نهاد پس از قرن نوزدهم و در اوایل قرن بیستم پزشکان به : تحقيق درباره ناتوانیهای خواندن پرداختند که آن را نارساخوانی نامیدند اصطلاحی که به وسیله چشم پزشک آلمانی به نام آر برلین ابداع شد یا واژه ،کوری اصطلاحی که به وسیلۀ چشم پزشک اسکاتلندی، جیمز هینشل وود در اوایل قرن بیستم ابداع شد.
ساموئل اورتون عصب شناس دیگری است که نقش مهمی در پیشرفت ناتوانی های یادگیری و فرضیه بدکارکردی عصب شناختی داشته است. او معتقد بود که ناتوانی خواندن ناشی از برتری مختط نیمکره های مغزی است یعنی هیچ یک از دو طرف مغز به طور آشکارا کنترل را در دست ندارند که در نتیجه منجر به اختلال در توانایی ادراکی حرکتی میشود ،(اورتون (۱۹۳۷) از نظر وی برتری نامتمایز ارثی است و منجر به وارون سازیهای ادراکی میشود مانند خواندن was به جای (saw).
اگرچه هم اکنون نظریه برتری نامتمایز اورتون رد شده اما نظریه های آموزشی او منجر به گسترش روشهای آموزشی منظمی در خواندن هجی کردن و دستخط شده است (گلینگهام و استیل من ۱۹۶۵) و کارهایش در انجمن بین المللی نارساخوانی ماندگار شدند. همچنین نظریه های او متخصصان شنوایی و زبانی گفتاری همچون کاترینا دی هرش و هلمر مایکل باست که کارهایشان در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ چشمگیر بودند را تحت تأثیر قرار داده است دی،هرش جانکی و لانگفورد، ۱۹۶۶؛ جانسون و مایکل ،باست ۱۹۶۷؛ مایکل باست (۱۹۷۳)