فهرست مطالب
مقدمه
تعریف مفهومی و عملیاتی خود دلگرم سازی
مفهوم شناسی دلگرمی
نظریۀ آدلر درایکورس در مورد دلگرمی
تعریف دلگرمی
خود دلگرم سازی
ویژگیهای افراد دلگرم
دلگرمی و تشویق
جایگاه دلگرمی در رویکرد آدلری
کاربرد دلگرمی
شروط اصلی دلگرمی
اصول دلگرم سازی
مهارتها و عناصر دلگرمی
راههای دلگرمی دادن والدین به خود و نوجوانان
فهرست منابع و مآخذ
مقدمه:
تحقیقات نشان داده که خود دلگرم سازی باعث میشود افراد بسیار با جرأت تر، بردبارتر و با اعتماد به نفس بالاتري عمل کنند ونیز دارای رفتاردوستانه تري با دیگران بوده، احساس ثبات بیشتري نموده و همچنین بهتر قادر باشند با مسائل و مشکلات خود مقابله کنند (تامسون و رادولف، 2000 ).
بیتر ( 2011)، درایکورس و سولتز (1998) بيان کردهاند که دلگرم سازي، گویای این باور است که باید برای کودکان احترام قائل بود، نباید آنها را با استانداردهای بالا و بلند پروازیها دچار دلسردي کرد. رفتار سوء کودکان، فقط زمانی است که آنها بی انگیزه میشوند و باور دارند که با روشهای دیگر نمیتوانند موفق شوند. کودکان نیاز به دلگرمي دارند، همانگونه که گیاهان به آب و آفتاب، نياز دارند. بازگویی این نکته به کودکان که میتوانند بهتر باشند در واقع به این معنی است که به اندازه کافی خوب نبوده اند، البته بدون احساس دلسردی در آن¬ها. در رويکرد آدلر- درايکورس چنین فرض میشود که منظومهی خانواده از بسیاری جهات، مُدل کوچکی از جامعه است. در این رویکرد، منظومهی خانواده، اولین محیط اجتماعی را تشکیل میدهد. هر کودکی میکوشد تا در این منظومه، با رقابت ورزی، مورد توجه و اهمیت قرار گیرد، و موقعیتی برای خود پیدا کند (علیزاده، 1383).
هم چنین در اين رویکرد گفته مي¬شود که قسمت اعظم بدرفتاری کودکان و نوجوانان، از محیط خانه و خانواده آغاز شده و به وسیلهی آن محیط تداوم پیدا میکند، بدین ترتیب این نتیجه به دست میآید که مداخله در این بافت، روش مناسب و مؤثري برای پیشگیری و نیز درمان خواهد بود. بنابراین با توجه به اهمیت و فواید درگیر ساختن والدین در بهبود تعامل با فرزندانشان طراحی رویکرد مداخلهای و آموزش والدین از اهمیت و ضرورت بسیار زیادی برخوردار است. یکی از این روشها خود دلگرم سازی است که محقق سعی دارد در این پژوهش بر اساس رویکرد آدلر درایکورس و با استفاده از برنامه آموزش خود دلگرم سازی، جلسات آموزشی را برای مادران دارای دختر نوجوان تدارک ببیند تا میزان اثربخشی ¬این آموزش را در کاهش تعارضات والد –فرزند و افزایش فرزندپروری مقتدر ارزیابی کند. بنابراین، مسئله¬ی موجود این است که آموزش خود دلگرم سازی مادران به چه میزان بر شدت تعارضات بین مادران و دختران نوجوان تأثیر دارد و همچنین پس از این آموزش چه تغییری در الگوی فرزند پروری اقتداری مادران به وجود خواهد آمد.
تعریف مفهومی و عملیاتی خود دلگرم سازی
خود دلگرم سازی بخشی از فرآیند دلگرم سازی است که عبارت است از آموختن انرژی دهی به خود درجهت تلاش برای بهبود شرایط و کمال، درعین حال ارزش قائل شدن برای خود در مقام انسان، تأکید برنقاط قوت خود و ارزش قائل شدن برای تلاشهای خود است (واتس، 2008 ).
تعریف عملیاتی: خود دلگرمی را میتوان مهارت و تواناییهایی تعریف نمود که مادران پس از 10 جلسه آموزش مد نظر، میآموزند که به شکل سازندهتری با تعارضات بین خود و دخترانشان برخورد کنند.
تعریف دلگرمی
دلگرمی را به فرایند توجه به منابع شخصی و حمایتهای مثبت به منظور بالا بردن عزت نفس، خودانگاره و احساس ارزشمندی تعریف کردهاند (دنیک مایر،1989، ترجمۀ قراچه داغی، 1390). دلگرمی دادن فرایندی مستمر است که هدف آن القای حس احترام به خود و حس موفقیت به دیگران است. نیمی از دلگرمی دادن در اجتناب از دلسرد کردن با تحقیر یا حمایت بیش از حد است. هرکاری که ما برای تقویت فقدان ایمان فرد به خودش انجام دهیم دلسردی به بار میآورد. نیم دیگر دلگرمی دادن در شناختن روشهای دلگرم کردن است. هرگاه ما برای حمایت از خودپنداره فرد، جرأتمندانه و با اعتماد به نفس اقدام کنیم او را دلگرم کردهایم. دلگرمی موفق یک تجربهی عاطفی است که با تصمیمات شهودی تغییر می¬کند. دلگرم کردن عبارت است از فهم این امر که اگر چه احساسات منفی و مثبت وجود دارد، در نهایت درک و دریافت خود فرد است که تفاوتی برجسته در دیدگاه فرد به زندگی و رویکرد وی به آن ایجاد میکند. دلگرمی یکی از عناصرسازندهی عملی است که میتواند به پر کردن فاصلهی میان تواناییهای خود و محدودیتهای خود تحمیلی مان کمک کند. به عبارت دیگر دلگرمی واقعاً انکار یا سرکوبی چیزهای منفی در زندگی نیست دلگرمی توجه به نقاط مثبت و منفی و انتخاب تعمدی برای توجه به مسائل مثبت و آگاهی از آنچه که انجام میدهیم، است به طوری که بتوانیم زندگی سودمندی داشته باشیم. دلگرمی یک روش گام به گام یا یک مجموعه از فنون خاص برای مجبور کردن افراد به درست رفتار کردن نیست، بلکه دلگرمی بر یک نگرش اساسی تأکید دارد، نگرش دلگرمی دید بی¬جهت بدبینانه به افراد و کودکان و انگیزههایشان را رد میکند. (ایوانز،2005).
رفتار فرد گواه بر خود ارزیابی اوست؛ فردی که به توانایی و ارزش خودش شک دارد این شک را از طریق رفتارش نشان میدهد. او دیگر به دنبال تعلق از طریق مفید بودن، مشارکت و همکاری نخواهد بود. بلکه از روی دلسردی به طرف رفتار مخرب و تحریک کننده میرود. وقتی فرد قانع شده باشد که ناکارآمد است و نمیتواند کمک کننده باشد تصمیم میگیرد که حد اقل به شکلی مورد توجه قرار گیرد. این اصول بیشتر در ارتباط با کودکان صدق میکند. از نظر درایکورس، مهمترین عنصر در فرآیند رشد کودک، دلگرم سازی است. کودکی که دلگرم نیست در حقیقت نتوانسته از راههای مفید به احساس تعلق دست یابد، اما این نیاز در او وجود دارد. به همین دلیل وی از همان کودکی سبکی را برای زندگی برای خود برمی گزیندکه متناسب با آن ممکن است راههای مفیدی برای رسیدن به احساس برتری و تعلق را در پیش نگیرد. در نظریهی آدلر برای توضیح این شیوههای غلط، اصطلاح اهداف نادرست را به کار میبرند (درایکورس،1964) چهار هدف نادرست عمده در کودکان ناسازگار را کسب توجه مداوم، کشمکش قدرت، انتقام طلبی و ابراز ضعف و ناتوانی تشخیص داده است. تشخیص این اهداف بدرفتاری و نحوهی مقابلهی مؤثر با آنها، اساس آموزش والدین در رویکرد آدلری است (بنجامین ،2004).
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643