مقاله و مبانی نظری افسردگی، افکار ناکارآمد و فراشناخت ,

menuordersearch
academixfile.ir

توضیحات

مقاله و مبانی نظری افسردگی، افکار ناکارآمد و فراشناخت

در قالب word ودر 62 صفحه و قابل ویرایش

 

 

فهرست مطالب
2-1-1- مقدمه
2-1-2- افسردگی
2-1-2-2- اصطلاح افسردگي
2-1-2-3- ملاکهاي تشخيصي حملةافسردگي اساسي DSMIV
2-1-2-4- نشانه هاي افسردگي
الف ـ فقدان لذت :
ب : احساس گناه و بي ارزشي
ج ـ مسخ شخصيت
د – عواطف سيال
ه ـ احساس حيات
زـ ساير نشانه ها
2-1-2-5- طبقه بندي
2-1-2-6- شيوع
2-1-2-7- نظريه هاي افسردگي
2-1-2-7-1- عوامل بيولوژيک
ـ عوامل بيوشيميايي
ـ عوامل عصبي ـ غددي
خواب
2-1-2-7-2- نظريه هاي روانکاوي
الف ـ فقدان
ب ـ خشم معطوف به درون
2-1-2-7-3- رويکرد شناختي بک
2-1-2-7-4- نظرية درمان عقلاني ـ عاطفي (اليس)
2-1-2-7-5ـ نظريه هاي يادگيري
الف ـ رويکرد تقويت
ب ـ درماندگي آموخته شده
2-1-2-7-6ـ رويکرد پردازش اطلاعات
2-1-2-7-7ـ نظرية اسناد
2-1-2-7-8-تفاوت افسردگی کودکان و بزرگسالان
2-1-3- فراشناخت
2-1-3-1- تعریف فراشناخت
2-1-3-2- مدل فراشناختی اختلالات روانشناختی:
2-1-3-3- متغیرهای فراشناخت از دیدگاه ولز
1) دانش فراشناختی
2) تجربیات فراشناختی
3) راهبردهای کنترل فراشناختی
2-1-3-4- نظریه بروئر
2-1-4- افکار ناکارآمد
2-2- پیشینه تحقیقات انجام شده در ایران و جهان
2-2-1- پیشینه پژوهش ها در داخل کشور
2-2-2- پیشینه پژوهش ها در خارج کشور
2-3- جمع بندی
فهرست منابع

 

 

اگر افسردگي عمده درمان نشود مي‌تواند خطرناک باشد. افکار خودکشي جزء جدايي‌ناپذير اين بيماري است. هر چند که افراد مبتلا به افسردگي عميق به ندرت نيروي کافي براي خودکشي دارند با کم شدن افسردگي احتمال بيشتري وجود دارد که اقدام به خودکشي کنند. افسردگي درمان نشده عمده‌ترين عامل خودکشي مي‌باشد.افسردگي يکي از اختلالات عمده دوره نوجواني و جواني است.
افسردگي از زمانهاي قديم در نوشته ها آمده است و توصيفهايي از آنچه ما امروزه اختلالات خلقي مي خوانيم دربسياري از مدارک طبي قديم وجود دارد. داستان عهد عتيق شاه سائول و داستان خودکشي آژاکس در ايلياد هومر، هر دو يک سندرم افسردگي را توصيف کرده اند. حدود 450 سال قبل از ميلاد، بقراط اصطلاح ماني و ملانکولي را براي توصيف اختلالات رواني بکار برد. در حدود 100 سال قبل از ميلاد کورتيلوس سلسوس در کتاب De Medicina افسردگي را ناشي از صفراي سياه معرفي نمود. اين اصطلاح را پزشکان ديگر از جمله ارسطو (120 تا 180 سال بعد از ميلاد ) و جالينوس ( 129 تا 199 سال بعد از ميلاد ) نيز بکار بردند. در قرون وسطي طبابت در ممالک اسلامي رونق داشت و رازي و ابن سينا و پزشک يهودي ،ميموند، ملانکولي را بيماري مشخص تلقي مي نمودند. در سال 1854 ژان پيرفالر حالتي را توصيف نمود و آن را جنون ادواري ناميد .
اميل کرپلين در سال 1986 بر اساس معلومات روانپزشکان فرانسوي و آلماني، مفهوم بيماري مانيک دپرسيو راشرح داد که شامل اکثر ملاکهاي تشخيصي است که امروزه روانپزشکان براي تشخيص اين بيماري از آنها استفاده مي کنند. کرپلين همچنين نوع خاصي از افسردگي را به نام « افسردگي رجعتي » که پس از يائسگي در زنها و در اواخر بزرگسالي در مردها شروع مي شود را شرح داد ( پورافکاري، 1386) .
2-1-2-3- ملاکهاي تشخيصي حملةافسردگي اساسي DSMIV
A پنج تا ( يا بيشتر ) از علائم زير در يک دورة دو هفته اي وجود داشته اند و نشان دهندة تغيير از سطح عملکرد قبلي هستند، حداقل يکي از علائم يا بصورت :
1ـ خلق افسرده و يا 2ـ از دست دادن علاقه و احساس لذت است .
-    علائمي را که به وضوح ناشي از اختلال طبي کلي هستند، يا هذيانها و توهمات ناهماهنگ با خلق را به حساب نياوريد .
1ـ خلق افسرده اکثر مواقع تقريباً هر روز، يا با گزارش ذهني ( مثل احساس غمگيني، پوچي ) يا مشاهدات ديگران ( مثلاً غمگين و اشکبار بودن ).
-    در کودکان و نوجوانان ممکن است بصورت خلق تحريک پذير باشد .
2ـ کاهش قابل ملاحظه علاقه يا احساس لذت نسبت به تمام، يا تقريباً تمام فعاليتها در قسمت عمدة روز، تقريباً هر روز ( به طوريکه شرح ذهني بيمار يا مشاهدات ديگران نشان مي دهد) .
3ـ کاهش قابل ملاحظه وزن بدون پرهيز يا رژيم غذايي يا افزايش وزن ( مثلاً پيش از 5 درصد وزن بدن در يک ماه ) يا کاهش و يا افزايش اشتها تقريباً هر روز .
-    در کودکان عدم بالا رفتن مورد انتظار وزن را در نظر بگيريد .
4ـ بي خوابي يا پر خوابي تقريباً هر روز .
5ـ تحريک يا کندي رواني ـ حرکتي تقريباً هر روز ( قابل مشاهده براي ديگران مربوط به احساسهاي ذهني بي قراري يا کندي که دريافت يا مطرح مي گردد ).
6ـ خستگي يا فقدان انرژي تقريباً هر روز .
7- احساس بي ارزشي، زيادي بودن يا گناه بي جا ( که ممکن است هذياني باشد، تقريباً هر روز، فقط شامل خود ملامتگري و احساس گناه در مورد بيمار بودن نمي گردد) .
8ـ کاهش توانايي تفکر يا تمرکز، يا بي تصميمي تقريباً هر روز (به شرح ذهني بيمار يا مشاهدات ديگران ) .
9ـ افکار تکرار شونده مرگ ( نه بصورت ترس از مرگ ) افکار انتحاري تکراري بدون نقشه خاص، يا اقدام به خودکشي يا طرح خاص براي خودکشي .
B ـ علائم شامل ملاکهاي يک دوره مختلط نمي گردد .
C ـ علائم ناراحتي قابل ملاحظة باليني که با تخريب در عملکرد اجتماعي، شغلي ياخانوادگی همراه است.
D ـ علائم، ناشي از تأثير فيزيولوژيک مستقيم يک ماده ( داروي نسخه شده يا داروي سوء مصرف يا يک اختلال طبي کلي مثل کم کاري تيروئيد ) نباشد .
E ـ داغديدگي توضيح بهتري براي علائم ارائه نکند. يعني پس از فقدان فردي محبوب، علائم بيش از دو ماه دوام يابد و با تخريب عملکردي بارز، اشتغال ذهني بيمارگونه با بي ارزشي، تفکر انتحاري، علائم پسيکوتيک، يا کندي رواني ـ حرکتي همراه شود. (گنجی،1387).

2-1-2-4- نشانه هاي افسردگي
صرف نظر از اينکه چه عواملي باعث ايجاد و بروز بيماري افسردگي مي شود، مجموعة علائم مربوط به اين بيماري، يعني سندرم افسردگي، به نحو خارق العاده اي تداوم داشته و دارد. معمولاً بيمار علائق خود را مدام از دست مي دهد و از زندگي لذت نمي برد، اشتها و خواب او مختل مي گردد. کنش هاي جسماني و رواني وي کند مي شود، تداوم تمرکز و ياد آوري اش به هم مي خورد، اعتماد به نفس خويش را از دست مي دهد، احساس گناه و بي ارزشي شديد مي کند که بصورت اشتغال ذهني دردآلودي در مي آيد، و بالاخره فکر مرگ و خودکشي پيدا مي کند و حتي به قصد و عمل خودکشي نيز می‌انجامد( هرسن وترنر، 1985 ).

الف ـ فقدان لذت :
در اين حالت يک ناتواني کلي درکسب لذت از هر چيز در زندگي و يا حتي در آداب و رسوم و وقايع و چيزهاي خوشايند روزمره مي باشد و در کل ازدست دادن توانايي براي کسب لذت مي باشد (اسنيس ،1993 ) اين اصطلاح براي اولين بار به وسيلة ريبو (1896) بحث شده است و بعنوان يک نشانة بارز در بيماران افسرده و توسط کلين (1974) مطرح شده است و شايد نشانة پيش آگهي باليني بهتري در پاسخ به درمان باشد. در افراد افسرده « فقدان لذت » که ناتواني در کسب تجربة لذت مي باشد، سيماي پايداري است که بصورت فقدان جذبه در قيافه، گفتار، رفتار و سبک زندگي تظاهر پيدا مي کند ( سيمز 1995 ).

ب : احساس گناه و بي ارزشي
احساس گناه و بي ارزشي در بيماران افسرده نوع درون زاد ممکن است علامت بارزي باشد .اين موضوع خيلي وقتها پيش توسط پلوتارک در يک قرن بعد از ميلاد مسيح توصيف شده است. با استفاده از يک مقياس براي ارزيابي احساس گناه، ممکن خواهد بود که ما دو نوع آن را از هم جدا کنيم :
احساس گناه يا شرم « هذياني » که در رابطه با اعمال شخصي خود فرد تجربه مي شود ) و احساس گناه « عاطفي » ( يک احساس کلي و خيلي شديد از بي ارزش بودن ) ( بريوس و ديگران، 1992 ).
به همان اندازه هذيان گناه و احساس بي ارزشي، هذيانهاي خود بيمار پندارانه و نيست انگاري نيز نسبتاً در بيماران افسرده، خصوصاً وقتي که در بزرگسالي رخ مي دهد شايع است ( سيمز، 1995).

 

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

1 نظر

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

whatsuptelegrammailpinterest
logo

استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643