مقاله و مبانی نظری انگیزش در یادگیری
در قالب word و در 38 صفحه و قابل ویرایش
فهرست مطالب
انگیزش در یادگیری
نظریههای انگیزشی مورد استفاده در مدل ARCS کلر
نظریه انتظار
نظریه تقویت
نظریه ارزشیابی شناختی
الگوهای انگیرشی
الگوی زمان – پیوستار
الگوی فرا انگیزش
الگوی طراحی انگیزشی ARCS
محدودیتهای طراحی انگیزشی
پیشینه پژوهش
منابع
پرسشنامه انگیزشی مواد آموزشی (IMMS)
انگیزش در یادگیری
در آموزش بزرگسالان ميل به يادگيري بيش از خود يادگيري اهميت دارد. وجود عواملي همچون آمادگیهای قبلي، هوش و انگيزش در ظرفيت يادگيري تأثیر بسزايي دارد. ولي در اين ميان وجود انگيزش براي يادگيري نقش بسيار مهمتری دارد که میتواند معلول عوامل دروني ديگري باشد. ایجاد ارتباط درست ميان وقت، استعداد و نياز بزرگسالان و برنامههای آموزشي و انتخاب اهداف واقعي و کوتاه مدت از عواملي هستند که انگيزش را براي يادگيري بيدار میکنند (بيژني، مرادی و کرمی، 1390). چرا که فقدان انگيزش میتواند مانع عمدهای براي تمرکز بر يادگيري باشد (خوارزمی، کارشکی و عبد خدایی، 1391). از سویی دیگر انگیزش هم وسیله است و هم هدف خاص پیشرفت و موفقیت. به عبارت دیگر هرگاه در فعالیتهای فرد کاهشی احساس میشود یا چنان که باید و شاید انرژی مصرف نمیکند، باید به انگیزشهای او بیاندیشیم وگرنه تنها پند و اندرز حتی تشویق یا تنبیه بدون آگاهی از آنها مسئله کم کاری را حل نخواهد کرد (شعارینژاد، 1378).
این درست است که انگیزش یک چالش است و از یک دیدگاه شما نميتوانید به طور واقعی به هر کسی انگیزش بدهید؛ اگر فردی خواستار انجام کاری نباشد نميتوان به اجبار کاری از پیش برد؛ با این حال ممکن است شرایطی ایجاد شود که تمایل افراد تحریک شود برای اینکه نسبت به محیط پیرامون خود درگیر شده و به آن علاقهمند شوند و بهترین موفقیت را کسب نمایند. تعداد زیادی از تعلیم دهندگان، مربیان و رهبران، اغلب این کار را انجام ميدهند؛ پس انگیزش امری جادویی نیست که بتواند در مردم نفوذ کرده و افراد را به کاری وادارد(کلر، 1987).
مطالعات نشان داده است که عوامل متعددی در انگیزش یادگیری دانشجویان مؤثر است، بر این اساس استفاده از روشهای نوین آموزش، تجهیز دانشگاهها و مدارس به امکانات مورد نیاز و بهبود فضای آموزش از جمله عواملی است که به افزایش انگیزش و یادگیری ميانجامد. بعلاوه اثربخشی هر برنامه آموزشی تا حد زیادی بستگی به افراد یادگیرنده و تمایل آنان دارد، برخی افراد انگیزشی درونی دارند و خودکارآمد در آموزش شرکت ميکنند اما ایجاد پاداش و تشویق جهت کسب آموزش ضروری است. بنابراین طراحی برنامه آموزشی باید بگونه ای باشد که انگیزش تداوم داشته باشد تا آموزش اثربخش شود (سیدجوادین، 1381). پس ميتوان اینگونه نتیجه گیری نمود که ایجاد انگیزش در نیروی انسانی به عنوان ارزشمندترین سرمایههای سازمانها، مهمترین عامل بهرهوری در سازمان است. هر قدر افراد نیازهای ارضا شده بیشتری داشته باشند، رفتارشان منطقیتر خواهد بود. هنگاميکه انگیزش در شخص ایجاد میشود، سخت میکوشد و به شدت کار میکند ولی احتمال اینکه این تلاش باعث افزایش عملکرد شود کم است، مگر اینکه تلاش مزبور سازگار با اهداف سازمانی انجام شود (خاقانی، 1382).
نظریههای انگیزشی مورد استفاده در مدل ARCS کلر
اساس مدل ARCS از نظریههای ارزش- انتظار، تئوری تقویت و تئوری ارزیابی شناختی گرفته شده است (کلر، 2010). که در زیر هر یک از نظریهها شرح داده شده است:
نظریه انتظار
اساس این نظریه که انتظار افراد از نتایج کوششهای خود را مطرح ميکنند، توسط ویکتور وروم ارائه شده است، بر اساس نظریه انتظار، حالت انگیزشی فردی که یک وظیفه خاص را انجام ميدهد به وسیله فرمول زیر تعیین ميشود: انگیزش= انتظار × وسیله ×ارزش. در این فرمول انتظار: به احتمال حصول نتیجه خاصی از حدود معینی از تلاش مربوط ميشود. وسیله یا سودمندی: یعنی این که شخصی اعتقاد داشته باشد که عملکردش سبب ميشود به دریافت پاداش معینی نائل شود. ارزش: یعنی اینکه پاداش نهایی تا چه حد برای کارمند ارزش دارد. در صورتی که انتظار، وسیله و ارزش بالا باشد، انگیزه هم بالا خواهد بود (محمدی، ونکی و محمدی،1391).
به طور خلاصه نظریه انتظار، ارتباط بین انگیزش کارکنان و ارزش آنان را ایجاد نموده است و زمانی که ارتباط واضح بین عملکرد کارکنان و نتایج آن و نتایجی که وسیلهای برای رضایتمندی یک نیاز ویژه ميباشد انگیزش وجود دارد (کینار، بکتاس و اصلان، 2012).
نظریه تقویت
در نظریه تقویت ما با شیوه رفتارگرایی روبرو هستیم که استدلالش این است که تقویت، شرطی کننده رفتار است. نظریه پردازان تقویت معتقدند که رفتار زاییده محیط است. این نظریه فراهم آوردن ابزار دقیق برای مهار رفتار است به همین دلیل در بحثهای مربوط به انگیزش مورد توجه واقع ميشود (هزاوه ای و صمدی، 1384). این نظریه از مکتب روان شناسی رفتارگرایی توسط اسکینر بوجود آمد، او معتقد بود رفتار تابعی از عواقب آن است؛ اگر تقویت کننده مثبت به دنبال یک رفتار بیاید یادگیرنده آن رفتار را تکرار ميکند تقویت کننده مثبت و یا پاداش ميتواند شامل تقویت کلامی مانند: کار بزرگی انجام دادی، یا پاداش ملموس تر مانند یک گواهی در پایان دوره یا ارتقاء به سطح بالاتر در یک سازمان باشد.
نظریه ارزشیابی شناختی
دسی در سال 1971 این نظریه را تدوین نمود. نظریه ارزشیابی شناختی پیشنهاد ميکند که دو زیر سیستم انگیزشی وجود دارد: زیر سیستم بیرونی و زیر سیستم درونی، او چنین فرض ميکند که افراد با انگیزش، ذاتأ یک منبع درونی از علیت را دارند یعنی انگیزش درونی افراد، علت رفتارشان برای نیازهای درونی ميباشد و رفتارشان را بر اساس پاداشهای درونی و رضایتشان انجام ميدهند. بنابراین جنبههایی از موقعیتها (مانند سیستم پاداش و سیستم بازخورد) که در آن رفتاری انجام ميشود، ممکن است منجر به سؤال فرد از خودش نسبت به علل واقعی رفتارش شود اگر این فرد رفتارش را با توجه به عوامل موقعیتی انجام دهد، تغییر از علل درونی به نتایج علل بیرونی است که منجر به کاهش انگیزش درونی ميشود (امبروس و کولیک، 1999: 253-252).
ارزشیابی شناختی تأکید ميکند که اگر متغیرهای موقعیتی که بوسیله فرد دریافت ميشود رفتار را کنترل نماید بصورت مشکل، نمود ميیابد. انتظار ميرود بازخورد از منبعی بیرونی، انگیزش درونی را کمتر کند اگر این منبع، بوسیله اشخاص به عنوان کنترل دریافت شود ولی اگر آن را به عنوان شایستگی درک نمایند، بازخورد محسوب ميشود؛ با پیروی از منطق ارزشیابی شناختی، مردم باید در محیط کارشان انگیزه درونی داشته باشند که حداقل اختیار رفتارشان کنترل عوامل خارجی باشد. دسی و رایان تاکید میکنند که تغییر بین زیرسیستمهای انگیزشی عملاً در هدایت و ایجاد موقعیتهایی که مردم را تشویق ميکند تا شایستگی خود را ببینند (بازخورد مثبت) باعث افزایش انگزش درونی شان ميشود (همان).
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643