مقاله و مبانی نظری و پیشینه تحقیق الگوهای ارتباطی زوجین و سازگاری اجتماعی
در قالب word و در 61 صفحه و قابل ویرایش
فهرست مطالب
تعاریف ارتباط
هدف اصلی ارتباط
الگوهای ارتباطی زوجین
الگوی ارتباط سازنده متقابل زن و شوهر
الگوی ارتباط اجتناب متقابل زن و شوهر
الگوی ارتباطی توقع / کناره گیری زن و شوهر
تئوری های ارتباط
نظریه ارتباطی واتزلاویک
نظریه ارتباطی سالیوان
نظریه شفلن و بردویستل
نظریه تبادلی برن
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا
تعاریف سازگاری اجتماعی
عوامل موثر بر سازگاری
دیدگاهها درباره سازگاری اجتماعی
دیدگاه روان پویشی
دیدگاه یادگیری
دیدگاه یادگیری اجتماعی - شناختی
دید گاه پدیدار شناختی
دیدگاه تحولی
خلاصه دید گاهها درباره سازگاری اجتماعی
مطالعات انجام شده
پژوهش های داخلی
پژوهش های خارجی
منابع
خلاصه دید گاهها درباره سازگاری اجتماعی
در دیدگاه روان پویشی، همانندسازی به فرایندی ناهشیار اطلاق میشود که فرد طی آن ویژگی های (بازخوردها، الگوهای رفتاری، هیجان ها) فرد دیگری را برای خود سرمشق قرار میدهد. در روان تحلیل گری، همانندسازی چیزی فراتر از تقلید صرف از رفتار والدین است. فرایند همانند سازی به نظر فروید در تشکیل وجدان اخلاقی، نقش های جنسی و بازخورد های اجتماعی اهمیت فراوان دارد و به اجتماعی شدن کودک منتهی میشود.
در دیدگاه نو فروید گرایان،آدلر افراد بشر را موجودی اجتماعی دانسته و بر علاقه اجتماعی تأکید میورزد. این علاقه عبارت است از تمایل به همکاری با دیگران برای یک صلاح عمومی و آگاهی از مناسبات مشترک جهانی برای همه افراد بشر. اریکسون با اشاره به مفهوم هویت که از یک سو به احساساتی رجوع میدهد که یک فرد از خویشتن دارد یعنی خود سنجی، و از سوی دیگر بر روابط بین هویت شخصی و توصیف هایی که دیگران (افرادی که برای فرد واجد ارزشند) از او به عمل میآورند، تکیه میکند. این توصیف ها مربوط به رفتار هایی هستند که جامعه آنها را برای یک رفتار مناسب اساسی میداند و در حول مجموعه هایی که نقش های اجتماعی نامیده میشوند، سازمان یافته اند. نقشهایی که بین "من" و اجتماع رابطه برقرار میسازند، دارای دو کنش اند. یکی آن که شخص را به قوانین اجتماعی مربوط میسازند و دیگر آن که وی را به عنوان فرد مشخص میکنند. وی همچنین از نیاز به مؤانست به منزله ی جستجویی دو جانبه برای هویتی مشترک سخن میگوید.
دیدگاه رفتاری به ویژه نظریه اجتماعی – شناختی بر دو فرایند یادگیری مشاهده ای و خود نظم جویی تأکید کرده و بر این باور است که تهیه و تدارک سرمشق های اجتماعی وسیله ای ضروری برای جامعه پذیر شدن افراد است. مشاهده سرمشق ها و رشد معیارها و مکانیسم های مهار خود، در پرخاشگری، در قضاوت های اخلاقی و در تحمل به تعویق انداختن ارضا اهمیت پیدا میکند. این دیدگاه همچنین بر این عقیده است که توانایی میل به تعویق انداختن ارضا در فرد،متضمن رشدصلاحیت های شناختی و رفتاری است و تحت تأثیر نتایج مورد انتظار قرار دارد. در نظریه شناختی یادگیری از طریق مشاهده رفتار دیگران و از طریق سرمشق گیری، مستلزم اقدام گسترده تر از تقلید است، ولی پراکندگی و عام بودن آن از همانندسازی کمتر است.
در دیدگاه پدیدار شناختی با تکیه بر نظر راجرز انسان ذاتاً ماهیتی مثبت دارد و مسیر حرکت او در مجموع به سوی خود شکوفایی، رشد و اجتماعی شدن است. به نظر راجرز جامعه مهم است اما خود مقدم بر آن است. از دید وی نخستین شرط پیدایش شخصیت سالم دریافت توجه مثبت غیر شرطی است و در فرد بدین ترتیب، هنجارها و معیارها درونی میشوند. مادر میتواند رفتارهای خاصی را مورد تأیید قرار ندهد، بدون آن که برای دریافت عشق و محبت قید و شرطی بگذارد، در این حالت، فضایی پیدا میشود که کودک ناپسند بودن بعضی از رفتارها را میپذیرد. راجرز بر این باور است که عملکرد کامل، امکان سازگاری بیشتر در دگرگونی های جدی اوضاع و احوال محیطی را برای فرد امکان پذیر میسازد و این سازگاری را از همرنگی با سازش فعل پذیر متمایز میسازد.
الگوی ارتباطی توقع / کناره گیری زن و شوهر
الگوی ارتباطی تقاضا / کناره گیری عبارت است از اصرار یک زوج مبنی بر ایجاد تنوع و تغییر یا بحث در مورد یک مساله، در حالی که زوج دیگر از تعامل خودداری نموده و به طور فیزیکی یا روانی از بحث کناره میگیرد (ساگرستانو و همکاران، 1999).
الگوی ارتباطی توقع / کناره گیری باعث افزایش تنش در روابط زناشویی میشود، زیرا زوجی که از او کناره گیری میشود یک نوع پیغام عدم تایید را دریافت میکند و نشان میدهد که ایجاد تعامل معنادار با شریک دیگر زندگی برای این فرد مهم نیست (شرفی، 1382).
جکوبسون (1989) مطرح کرد که الگوی کناره گیری / توقع در این دو وضعیت دنبال میشود: زنان از حالت هایی از این حیث ناراحت هستند و بنابراین برای تغییر فشار میآورند و مردان بیشتر از این حالت ها رضایت دارند و از مواجهه با نیرویی که آنها را مجبور به تغییر کند، کناره گیری و اجتناب میکنند (نقل از عبادت پور، 1379).
لورنتز (2002) در یک مطالعه طولی ارتباط بین تقاضا / اجتناب و تغییرات رضایت را در 46 زوج مورد بررسی قرار داد. نتایج حاکی از همبستگی بین الگوی تقاضا / اجتناب و عدم رضایت زناشویی بود که تا حدی دوام پیدا میکند، اما این الگو همچنین افزایش رضایت در همسران را نیز پیش بینی میکند.
بعضی از تحقیقات نشان میدهند که الگوی تقاضای شوهر / کناره گیری زن، رضایت بیشتر زن را به همراه دارد. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد که تقاضای شوهر / اجتناب زن به طور معکوس با رضایت زناشویی همسران، همزمان یا چند سال بعد مرتبط است (هیوی و همکاران، 1996).
زوجین باید با آگاه بودن از تفاوتهای جنسیتی موجود از افتادن در الگوهای مخرب ارتباطی اجتناب نمایند، کوردک (1995) دریافت که همسران به علت تفاوتهای جنسیتی اغلب در یک الگوی مخرب تقاضا / اجتناب میافتد و این وقتی است که یک همسر غر میزند یا شکایت میکند در حالی که دیگری کناره گیری و اجتناب میکند. تفاوتهای فردی یا شخصیتی ممکن است نقش مهمی در الگوهای ارتباطی تقاضا / اجتناب ایفا کند (همان منبع).
کوقلین و ونجلیستی (2000) تصدیق کردند دلایلی که در پس الگوهای ارتباطی مخرب وجود دارند، کاملا واضح نیستند. تقاضا / اجتناب ممکن است بخشی از سبک ارتباطی زوجین شود. در برخی از زوجین به جای اینکه فقط یک همسر تقاضا کند و دیگری اجتناب کند، الگویی تشکیل میدهند که در آن هر نفر به نوبت شکایت و تقاضا میکند، در حالی که دیگری اجتناب و خودداری میکند؛ داده های به دست آمده از زنان و شوهران دائما و قویا از تفاوتهای جنسیتی در مورد رفتار تقاضا / اجتناب حمایت میکند.
هیوی، کریستنسن و مالاموت (1995) بیان میکنند که رفتار تقاضا / کناره گیری بخصوص هنگامی که زن تقاضا میکند در حالی که شوهر کناره گیری میکند پیش بینی کننده افت رضایت زناشویی است؛ بر این اساس گاتمن و لونسون (2000) اظهار میدارند که افت رضایت در نهایت به طلاق منتهی خواهد شد (نقل از کوقلین، 2000).
محققان، الگوی تقاضا / کناره گیری در ارتباط زناشویی را با نارضایتی زناشویی، افسردگی، اضطراب و طلاق مرتبط دانسته اند (فورگارتی 1976، پترسون 1979، نولر، فینی، بونل و کالان، 1994؛ به نقل از کوقلین و ونجلیستی، 2000).
گوردن و دیگران (1999) دریافتند که برای اغلب زنان دررفتار ارتباطی با سازگاری و رضایت زناشویی آنها ارتباط بالایی دارد. زنان گرایش دارند که اهمیت بیشتری برای موضوعات کلامی در زندگی زناشویی قائل شوند.
گوردن و دیگران (1999) همچنین در تحقیقی دریافتند که ارتباط بین رفتارهای حل تعارض و رضایت زناشویی با ثبات است؛ برای مثال رضایت زناشویی هر یک از زوجین رابطه مثبت معناداری با تعداد دفعاتی که هر یک از آنها استراتژیهای سازنده (مثل موافقت؛ کاوش متقابل مقصود و مصالحه) برای رفع تعارض بکار میبرند، دارند. همچنین با تعداد دفعاتی که هر یک از زوجین از رفتاری مخرب (مشارکت در تعارض، کناره گیری، تدافعی بودن) استفاده میکنند، رابطه منفی معنی داری دارند. همچنین رضایت زناشویی با تعداد دفعاتی که زن در تعارض شرکت میکند یا تقاضا میکند و مرد کناره گیری میکند رابطه منفی معنا داری دارد.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643