مقاله و مبانی نظری واقعیت درمانی
در قالب word و در 27 صفحه و قابل ویرایش
فهرست مطالب
2-4-واقعیت درمانی
2-4-1-تاریخچه واقعیت درمانی
2-4-2- واقعیت درمانی و مفهوم آن
2-4-3-تعریف واقعیت درمانی
2-4-3-1-نیاز اول(پیوند عاطفی دوسویه)
آسیب شناسی ارتباط:
2-4-3-2-نیاز دوم (احساس ارزشمندی)
2-4-4-مقایسه نظریهها :
2-4-4-1-نظریههای درمانی سنتی (مخالف)
2-4-4-2-نظریه واقعیت گرایانه
2-4-4-3-عناصر اصلی نظریه واقعیت درمانی
2-4-4-4- اصول اساسی نظریه واقعیت درمانی
2-4-4-5- عوامل مؤثر در رشد (درمان)
2-4-5-خلاصهای از نظریات مرتبط
2-4-6-تفاوت واقعیت درمانی با روانکاری فروید :
1- واقعیت بیماری روانی :
2-4-7-انتظار از واقعیت درمانی یا هدف :
2-4-8- فرآیند درمان :
2-4-9-نتایج مثبت بکارگیری روش واقعیت درمانی :
2-4-10-فرایند درمان
2-4-11-اصول واقعیت درمانی
2-4-12-ویژگی های دیگر واقعیت درمانی
2-5-پیشینه تحقیق
فهرست منابع
2-4-3-تعریف واقعیت درمانی
• واقعیت یعنی حقیقت، یعنی تشخیص درست از نادرست، تشخیص حق از باطل، واقعیت یعنی هر نوع تجربه به نوعی واقعیت است.
- گفته میشود همه چیز واقعی است تنها چیزی که به واقعیت و ناواقعیت مفهوم میدهد این اصل است که پیآمدهای دور و فوری آن چیز را درنظر بگیریم.
- رفتار واقعیتگرایانه یعنی:
رفتار و کرداری که هم پیآمدهای دور آن و هم پیآمدهای فوری آن درنظر گرفته شود و نتایج سبک سنگین شود و ارزیابی شود.
یعنی اگر لذت بعدی عملی بیشتر از تلاش و رنج آنی باشد آن را میتوان کاری واقعیتگرایانه خواند.
- رفتار ناواقعیت گرایانه یعنی:
یعنی اگر درد و رنج بعدی عملی بیش از لذت آنی آن باشد، ناواقعیت گرایانه است.
- در واقع انسان در انتخاب بین واقعیت و ناواقعیت گاهی بخشی یا همة واقعیت را انکار میکند که ما نام بیمار به آنان اطلاق میکنیم، در واقع بیمار کسی است که ارتباط خود را با واقعیت از دست میدهد و ناواقعگرا میشود .
- واقعیت را چگونه بشناسیم؟
در دامن فرهنگ هر جامعهای (که پایة آن آموزش و پرورش است) واقعیت وجود دارد.
- واقعیت درمانی چیست؟
واقعیت درمانی گونهای دیگر از درمان در روانشناسی است که بر سه اصل استوار است:
۱- واقعیت ۲- مسئولیت ۳- مشروعیت (اخلاق)
به عبارتی واقعیت درمانی یعنی شناساندن و وادار کردن درمانجو به پذیرش واقعیتها.
- چه کسانی به درمان احتیاج دارند؟
کسانی که نیازهایشان برآورده نشده است.
- این نیازها چه نیازهایی هستند؟
۱- ارتباط (پیوندجویی) ۲- احترام، ارزشمندی و کسب هویت
- این نیازها چگونه برآورده میشوند؟
- با پیشهکردن راستی و درستی ومسئولیت پذیری .
2-4-3-1-نیاز اول(پیوند عاطفی دوسویه)
ارتباط (پیوند عاطفی) یعنی چه؟
ارتباط یعنی نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن یک ارتباط دوسویه نه یک طرفه این نیاز در تمام شکلهای دوست داشتن از عشق مادری گرفته تا عشق خانوادگی و عشق زن و شوهری ما را به فعالیت دایمی برای جستجوی رضایت خاطر میکشاند.
زمان: از خردسالی تا سالخوردگی نیازمندیم که دوست داشته باشیم و دوستمان بدارند.
- فایده ارتباط چیست؟
تندرستی و شادمانی در سراسر عمر، بستگی به درجهی توانایی برآورده کردن این نیاز دارد.
- مشکلات عدم ارتباط چیست؟
از ناراحتیهای خفیف، اضطراب و افسردگی گرفته تا قطع کامل ارتباط منطقی با دنیای پیرامون خویش را بهدنبال دارد.
جایگاه پیوند عاطفی در نظریه واقعیت درمانی چیست؟(نظریه دلبستگی بالبی و اریسکون )
در این نظریه گفته میشود: نقطه آغاز مشکل فرد از اینجا شروع میشود چرا که اگر این نیاز عاطفی برآورده نشود باعث میشود ما راههای غیر واقعی را در زندگیمان انتخاب کنیم و از واقعیتها دور شویم و بستر استفاده از عقل برچیده شود و ترجیح دهیم احساس بر عقل غلبه کند و به پاسخهای فوری و خوش زودگذر در رفع نیازهایمان روی آوریم.
مثال : مانند زنی که از کودکی عشق و محبت واقعی را نیاموخته است، جهت جلب عشق و محبت تلاشی غیرواقعی میکند و درگیر یک رشته ماجراهای ناخوشایند جنسی میشود و فقط هنگامی میتواند دست از این ارضای ناخوشایند بکشد که بیاموزد راههای بهتری هم برای دستیابی به عشق و دوستی وجود دارد.
بنابراین همیشه باید کسی باشد که با او صمیمانه احساس ارتباط کنیم و هرگاه این پیوند آسیب ببیند بهسرعت دچار نارضایتی و ناتوانی در رفع نیازهای عاطفی خواهیم داشت.
آسیب شناسی ارتباط:
- حال با مشکل ارتباط پیش آمده چه کنیم؟
در نظریه واقعیت درمانی گفته میشود، اینجا است که باید بین درمانگر و درمانجو یک پیوند عاطفی بوجود بیاید. تا فرد اول نیازش برآورده شود و بعد در سایه برآورده شدن این نیاز با کمک عقلش به ارزیابی رفتارش بپردازد و درست را از نادرست و حق را از ناحق با آزادی انتخاب کند و خودش مسئول انتخابش باشد.
این پیوند چگونه بین درمانگر و درمانجو بهوجود میآید؟
1. درمانگر باید به مسائل درمانجو علاقمند باشد.
2. در مورد تمام جنبههای زندگی کنونی بیمار با او صحبت کند.
3. در مورد رفتار بیمار با او صحبت کند.
4. در مورد علایق او، بیمها و امیدها، باورها و بهویژه ارزشهای موردنظر او از درست و نادرست با او صحبت کند.
5. و هر آنچه که برای درمان سودمند است مانند سیاست، فیلم و سینما، ورزش، سرگرمیها، اقتصاد، بهداشت، ازدواج، مسایل جنسی، مذهب و. ..، با او صحبت کند.
2-4-3-2-نیاز دوم (احساس ارزشمندی)
- نیاز به احساس ارزشمند بودن برای خود و دیگران:
معمولاً فردی که دوست دارد و دوستش دارند احساس ارزشمندی میکند و همینطور کسی که ارزشمند است معمولاً دوستش دارند و میتواند دوست داشته باشد و در قبال مردم احساس مسئولیت میکند و فکر میکند به درد مردم میخورد و برای رسیدن به احساس ارزشمندی تلاش و کوشش میکند. سختی تحمل میکند و محرومیت میکشد، که به این فرد مسئولیتپذیر گفته میشود.
- چه کنیم که ارزشمند باشیم؟
1. باید یاد بگیریم هنگامی که رفتارمان نادرست است از خود انتقاد کنیم و هنگامی که رفتارمان درست است به خود افتخار کنیم(شکلگیری عزت نفس)
2. اگر به موقع رفتار خود را ارزیابی نکنیم وقتی به پایینتر از حد معیار برسد به سختی قادر به بهبود رفتارمان خواهیم بود و نیاز نهادی ارزشمند بودنمان برآورده نخواهد شد و دچار رنج خواهیم شد.
3. یادگیری اخلاقیات، معیارها، ارزشها، رفتار درست شرط لازم و اصلی برای برآورده شدن نیاز مربوط به احساس ارزشمند بودن هست.
2-4-4-مقایسه نظریهها :
2-4-4-1-نظریههای درمانی سنتی (مخالف)
1. روانپزشکی سنتی عقیده دارد که بیماری روانی وجود دارد و مبتلایان بیماری روانی را پس از دستهبندی بایستی زیر درمان قرار داد.
2. روانپزشکی سنتی میگوید که بخش اصلی درمان بررسی زندگی گذشتهی بیمار است، ریشهیابی ناراحتی روانی موجب درک و فهم خود برای تغییر شیوه نگرش خواهد شد، پس از تغییر نگرش فرد میتواند الگوهای مؤثرتری در زندگی بیابد و همین مشکلات روانشناختی او را حل میکند.
3. روانپزشکی سنتی بر آن است که درمانجو باید نگرشهایی را که نسبت به افراد مهم در زندگی گذشته داشته، اطرافیانی که مشکلات درمانگر با انتقال عواطف مشکلات گذشتة بیمار را دوباره زنده میکند بینش جدید موجب میشود او از روش فعلی دست بردارد و به این ترتیب مشکل او حل میشود.
4. روان درمانی سنتی حتی هنگام مشاوره سطحی، تأکید میکند که اگر بیمار میخواهد حالش تغییر کند باید نسبت به ژرفای ضمیر ناخودآگاه خویش درک و بینش پیدا کند درگیریهای ناخودآگاه مهمتر از خودآگاه است.
5. روانپزشکی سنتی چون معتقد به وجود بیماری ذهنی است از اخلاقیات میپرهیزد وکژ رفتاری بهعنوان محصول بیماری ذهنی به حساب میآید و بیمار مسئول نیست.
6. (یک بخشی دیدن انسان (ناخودآگاه)
7. آموز ش دادن به مردم جهت رفتار بهتر در روانپزشکی سنتی نقشی ندارد زیرا تصور میرود به محض آنکه ریشههای ناخودآگاه پیدا شد بیماران خودشان رفتار بهتر را فراخواهند آموخت.
2-4-4-2-نظریه واقعیت گرایانه
ما اصولاً مرض روحی یا بیماری ذهنی را قبول نداریم لذا بیمار نمیتواند به این عنوان که مسئول رفتار خودش نیست هرطور که میخواهد رفتار کند درمانجو صرفاً مسئولیت گریز است.
کارکردن در زمان حال و به سوی آینده است ما درگیر گذشتة بیمار نمیشویم زیرا نمیتوانیم گذشتهی او را تغییر دهیم و بیمار نیز محدود به گذشتهاش نیست.
از چه سئوال میشود نه چرا – پرداختن به واقعیتها
ما با بیماران رابطهای همانند رابطهی با خویش برقرار میکنیم نه به عنوان پیکرههای انتقالی .
- ایجاد پیوند عاطفی اساس کار است.
- بیمار از خودش صحبت کند نه از دیگران
- بیمار نمیتواند از رفتارش گذشت کند و ما نیز همچنین .
- تغییر از رفتار شروع میشود بهتدریج بینش هم ایجاد خواهد شد.
- در مورد رفتارهای بد با او همدلی نمیشود.
در واقعیت درمانی بر ارزشهای اخلاقی رفتار تأکید میشود و ترویج درست و نادرست پیوند عاطفی را استحکام میبخشد.مسئولیتپذیری اخلاق را در دل خود دارد – ارزیابی رفتار شود – رویکرد ترکیبی است .
- آموزش موجب پیشگیری میشود.
به بیمار برای برآوردن نیازهایش راههای بهتری آموزش داده میشود. کمک به بیمار موجب میشود وی الگوهای رضایتبخشتر رفتار را پیدا کند و همین موجب پیوند عاطفی بیشتر میشود، آموزش رفتار نیک بخشی از درمان است.( شولتز ،1381)
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643