مقاله ومبانی نظری تکنیک های شناخت درمانی
در قالب word, ودر 45 صفحه . قابل ویرایش
فهرست مطالب::
مفهوم شناخت درمانی، کاربرد و کارایی آن در پژوهشهای روان درمانی
2-2-1- رویکرد شناختی
2-2-2- مفاهیم عمده نظریههای شناختی
2-2-3- رویکرد شناخت درمانی
2-2-4- اصول بنیادی درمان شناختی
2-2-5- شناخت درماني گروهي مايکل فري
2-2-6- مدل شناخت درمانی مایکل فری
2-2-7- انواع تکنیکهای شناخت درمانی
1. تکنیک پیکان (فلش) رو به پایین
2. فن تحلیل سود و زیان
3. فن بررسی شواهد
2-2-8- شناخت درمانی از دیدگاه بک
2-2-9- هدفهای درمان
2-2-10- سنجش در شناخت درمانی
2-2-10-1- روشهای استفاده از فنون سنجش
2-2-11- رابطه درمانی
2-2-12- فرایند درمان
2-2-13- کاربردهای درمان شناختی
2-2-14- فنون درمان
2-2-15- تفاوت دیدگاه شناختی درمانی با روان تحلیلی
2-2-16- محدودیتها و انتقادهای وارد شده به درمان شناختی
2-2-17- شناخت درمانی در اعتیاد
2-3- مفهوم شناسی نظری نگرشهای ناکارآمد
2-3-1- تعریف نگرش
2-3-2- عناصر نگرش
2-3-3- اهمیت شناخت نگرش
2-3-5- مفهوم نگرشهای ناکارآمد
2-3-6- الگوهای شناختی و نظریات نگرشهای ناکارآمد
2-3-7- نقش افکار و باورها در مصرف مواد بر مبنای ديدگاه-هاي شناختی
2-3-8- ارتباط نگرش و باور با مصرف مواد بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی
2-3-9- اهمیت و تأثیر نگرش مثبت به مصرف مواد
2-4- مفهوم باورها و باورهای مرتبط با مواد مخدر
2-4-1- تعریف باور
2-4-2- باور و حالات بازنما
2-4-3- منابع باورها
2-4-4- رابطه باور و نگرش
2-4-5- عقاید و باورها در رابطه با مصرف مواد
2-4-6- باورهای غلط و رایج نسبت به مصرف گونههای مواد مخدر
2-4-7- ارتباط باور فردی و مصرف مواد
2-4-8- باورهای غیر منطقی و اعتیاد
2-4-9- باورهای فراشناختی و اعتیاد
2-5- پیشینه تحقیق
2-5-1- مطالعات داخلی
2-5-1- مطالعات خارجی
منابع
2-2-13- کاربردهای درمان شناختی
درمان شناختی در آغاز به عنوان رویکردی به درمان افسردگی شهرت یافت ولی پژوهش گستردهای نیز به بررسی و درمان اختلالهای اضطرابی اختصاص یافته است. از درمان شناختی به طرز موفقیت آمیزی برای درمان اختلالهایی از جمله درمان فوبیها، اختلالهای اضطرابی، اختلالهای روان – تنی، اختلالهای خوردن، خشم و حملات وحشتزدگی، اختلال استرس پس از آسیب، رفتار خودکشیگرا، اختلالهای شخصیت مرزی، اختلالهای شخصیت خود شیفته، اختلالهای اسکیزوفرنیک، سوء-مصرف مواد، درد مزمن و بیماری جسمانی استفاده شده است. از درمان شناختی برای مداخله در بحران و در مورد زوجها و خانوادهها، سوء استفاده کنندگان از کودک، مشاورهی طلاق، مهارت آموزی و کنترل استرس نیز استفاده شده است (کری 2005).
درمان افسردگی: بک (1967) ابتدا شناخت درمانی را روی افسردگی اجرا کرد. مفهوم¬بندی¬هایی که در مورد افسردگی ارایه شده عبارتند از: ترایاد شناختی، مارپیچ نزولی افسردگی و جامعهگرایی و خودمختاری. ترایاد شناختی به نگاه منفی افسردهها در مورد خودشان، دنیا و شکستهایشان اشاره دارد. طبق دیدگاه ادراک خویشتن، افسردهها خودشان را انسانهای بیارزش، تنها و بیعرضهای میدانند. افسردهها نگاه غم انگیزی به آینده دارند؛ آن¬ها معتقدند که مشکلاتشان شدیدتر میشود و موفق نخواهند شد. بک دیدگاه نظری دیگر در مورد افسردگی، مارپیچ شناختی است. مارپیچ نزولی افسردگی که با ترایاد شناختی رابطه دارد، روابط طرحواره ها، افکار خودکار منفی، خلق و ادراکهای منفی را نشان میدهد. عقاید بنیادی و طرحوارههای افسردهها در مورد شکست، زمینهساز برخی واکنشها در آنها میشود. بک با بررسی بیشتر افسردگی دریافت دو بعد دیگر هم در افسردگی مهماند: وابستگی اجتماعی و خودمختاری. انسانهای خودمختار بطور کلی شخصیتی هدفمند، مستقل و مصمم دارند. در هنگام افسردگی از اینکه نمیتوانند خودپنداره خویش را حفظ کنند، ناراحت میشوند. ولی شخصیتهای سلطه پذیر به وابستگی، نزدیکی و توجه و مراقبت دیگران اهمیت میدهند. در درمان اشخاصی که این دو نوع شخصیت را دارند؛ وابسته و خودمختار، بر موارد متفاوتی تأکید میشود. در مورد فرد افسردهای که وابسته است، رابطه با درمانگر اهمیت خاصی دارد. چنین بیماری اهمیت خاصی برای توضیحات درمانگر قایل است و از وی پیشنهاد و توصیه میخواهد. درمان آن¬ها در ابتدا روی احساسشان در مورد نظر دیگران و تحریفهای شناختی شان در مورد واکنشهای دیگران متمرکز میشود. ولی خودمختارها بیشتر دنبال همکاری هستند، به همین جهت توضیحات و تحقق اهداف، شکل مستقیمی به خود میگیرد. درمان این افراد روی آن دسته از تحریفهای شناختی متمرکز میشود که با «باید کارها را خودم انجام دهم، آزاد باشم هرکاری میخواهم انجام دهم و طبق معیارهای دست بالای خودم رفتار کنم» مربوط¬اند. در فنون مورد استفاده برای این افراد، تکلیف¬هایی داده میشود که احساس درماندگی و بی¬کفایتی آنان را کم میکنند. (اس. شارف 1380، 30- 29).
2-2-7- انواع تکنیکهای شناخت درمانی
1. تکنیک پیکان (فلش) رو به پایین
از این فن حهت دستیابی به باورهای بنیادین استفاده میشود. روش اجرا: الف: ابتدا يک فکر منفی اتوماتيک را که احتمال میدهيم به يک باور بنيادين ارتباط دارد، انتخاب میکنيم. ب. اين فکر را مینويسيم. ج: به بيمار میگوييم: فرض کنيم اين فکر درست باشد، چه معنی خاصی برای تو دارد؟/ چه چيز اين موضوع تو را ناراحت میکند؟ د: يک فلش رو به پايين زير فکر اوليه کشيده و جملهای را که بيمار میگويد، زير فلش مینويسيم. ه: همان جمله را خوانده و دوباره به بيمار میگوييم: فرض کنيم اين فکر هم درست باشد، اين موضوع چه معنی خاصی برای تو دارد؟/ چه چيز اين موضوع تو را ناراحت میکند؟ و: اين کار را آن قدر ادامه میدهيم که به جملهای برسيم که يک باور واسطهای يا ناکارآمد باشد. در اين شرايط معمولاً بيمار ديگر نمیتواند به اين کار ادامه دهد، يعنی به جملهای میرسيم که به خودی خود ناراحت کننده است و لازم نيست که برای بيمار معنی خاصی داشته باشد.
2. فن تحلیل سود و زیان
مثال: 1. فکر ناکارآمد: (اگر به آن مهمانی بروم کسی تحویلم نمیگیرد) 2. فکر جایگزین: (نباید درباره نظر مردم نسبت به خودم اهمیتی بدهم).
3. فن بررسی شواهد
مانند فن تجلیل سود و زیان عمل میکنیم اما در یک ستون شواهد تأیید کننده و در ستون دیگر شواهد رد کننده را مینویسیم ودر پایان هر ستون درصد تایید کننده و درصد رد کننده را مینویسیم و از هم کم میکنیم. مثال: من آدم ناموفقی هستم (به نقل از فری 1382).
2-2-8- شناخت درمانی از دیدگاه بک
شناخت درمانی بک یکی از معروفترین نظریههایی است که در مورد علل، درمان، توصیف و روشن سازی افسردگی اساسی انجام گرفته است. در دیدگاه بک، افسردگی با عنوان اختلال در شناخت، نحوه تفکر و باورهای افراد فرمول بندی شده است. از این رو شناخت درمانگری را درمانی فعال، جهت مند و به لحاظ زمانی محدود که بر اهمیت نظامهای فکری و اعتقادی افراد تأکید میکند، تعریف میکنند (کیمیایی و همکاران 1385). به نظر بک (1974) ناراحتیهای عاطفی محصول نیروهای اسرارآمیز و نفوذ ناپذیر نیست بلکه غالباً در اثر اشتباه در یادگیری، استنباطهای غلط و تمیز ندادن خیال از واقعیت است. گاهی انسان بدون دلیل خارجی افسرده میشود. در این صورت با اطمینان میتوان گفت که یک جریان شناختی یعنی یک فکر یا یک خاطره باعث افسردگی او شده است. گاهی برداشتهای غلط در فرد به صورت یک عادت در میآید و چنان ذهن او را مشغول میدارد که حتی خود او هم از وجود آن برداشتها بیخبر است. گاهی بیمار واقعیت ملموس و عینی را تحریف میکند مثلاً یک بیمار پارانوئید خیال میکند که همۀ اشخاص به او آسیب میرسانند، یا بیمار افسرده فکر میکند که توانایی خواندن و نوشتن و حتی رانندگی را ندارد. گاهی بیمار اندیشهای غیرمنطقی دارد؛ مثلاً بیمار افسرده با مشاهده اینکه شیر آب دستشویی چکه میکند یا پیلوت اجاق گاز خراب شده یا یکی از پلهها لق شده است نتیجه میگیرد که این خانه برای زندگی کردن مناسب نیست. بک معتقد است که بیماران افسرده برداشتی منفی از خویشتن، برداشتی منفی از محیط اطراف و برداشتی منفی نسبت به گذشته، حال و آینده دارند. در حالت اضطراب، بیماران نگران وقوع خطرات احتمالی هستند و در این اندیشه هستند که حوادث ناخوشایندی احتمالاً اتفاق میافتد. همچنین خود را از برخورد با اندیشههای نگران کننده ناتوان میبینند و محرکها را تعمیم داده و تقریباً هر صدا یا حرکت یا تغییری را در محیط اطراف خطری برای خود محسوب میدارند. نظر به اینکه بیماران افسرده و مضطرب دارای احساس باختن، آشفتگی و از هم پاشیدگی در زندگی خود هستند، درمانگر باید به آنان کمک کند تا افکار و رفتار خود را دوباره سازمان دهند. فرایند شناخت درمانی بک شامل مراحل زیر است. (بک 1974): 1. مراجعین از افکار خود آگاه میشوند. 2. مراجعین افکار نادرست و ناجور خود را تشخیص میدهند. 3. مراجعین به جای افکار نادرست، افکار درست و عینی میگذارند. 4. مراجعین تشویق و تقویت میشوند و به آنان باز خورد مثبت داده میشود. (فری 1384، 104- 103).
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643