مباینی نظری وپیشینه تحقیق کارآفرینی و کارآفرینی سازمانی
در قالب WORD و در 63 صفحه وقابل ویرایش
فهرست مطالب
مبانی کارآفرینی سازمانی
مفهوم و تعاریف کارآفرینی
تاریخچه کارآفرینی
تعریف کار آفرین
صفات و ویژگیهای کارآفرینان
مرکز کنترل درونی
خلاقیت و نوآوری
انواع کارآفرینی
الف –کارآفرینی فردی
ب – کارآفرینی درون سازمانی
ج – کارآفرینی سازمانی
تعریف کارآفرینی سازمانی
ویژگیهای کارآفرینان سازمانی
عوامل مؤثر بر کارآفرینی سازمانی
عوامل زمینهای مؤثر بر رفتار کارآفرینی سازمانی
عوامل ساختاری مؤثر بر رفتار کارآفرینی سازمانی
ویژگی سازمانهای کارآفرین
ابعاد ساختاری
غیر رسمی بودن
تخصصی نبودن
نداشتن استاندارد
کم رنگ بودن سلسله مراتب
نداشتن پیچیدگی
عدم تمرکز
حرفهای بودن
حمایت مدیریت
ابعاد محتوایی
الگوهای کارآفرینی سازمانی
الگوی کارآفرینی سازمانی کورنوال و پرلمن
مدل ترغیب کارآفرینی کوارتکوو هاجتس
مدل کارآفرینی سازمانی از دیدگاه فرای
مدل ۴E
مدل کارآفرینی سازمانی آنتونیک و هیسریچ
خوتجدیدی
ریسکپذیری
پیشگامی
رقابت تهاجمی
مدل مفهومی پژوهش
پیشینه تجربی پژوهش
منابع
منابع لاتین
منابع فارسی
پرسشنامه کارآفرینی سازمانی )رابینز و کولتر)
2-2-کارآفريني سازماني
2-2-1-مفهوم و تعاريف کارآفريني
درباره تعريف کارآفريني و شخص کارآفرين و کارآفريني سازماني، تعاريف گوناگوني از سوي صاحبنظران ارائه شده است که با توجه به وسعت سيطره کارآفريني در رشته ها و علوم مختلف، تنوع تعاريف نيز امري غير قابل کنترل و ناگزير است، درنتيجه ارائه تعريف کامل و جامعي که بتوان با ارائه آن، اجماع ديدگاههاي صاحبنظران را جلب کرد، سخت و گاه غير ممکن مينمايد.
واژه کار آفريني ابتدادر زبان فرانسه ابداع شد (کرباسي وهمکاران ،1381: 27 ،اعرابي ،1382 : 17) و از اصطلاح و کلمه فرانسوي Entreprendre به معناي "واسطه و دلال "ويا اصطلاح انگليسي To undertake به معناي «متعهد شدن» اقتباس شده است (احمد پور دارياني ،1383 : 4) که در سال 1848 توسط استوارت ميل به کارآفريني در زبان انگليسي ترجمه شد. در فارسي هم اين اصطلاح ابتدا کار فرمايي و سپس کارآفريني( در ايران به معناي کسي که زير بار تعهد مي رود) ترجمه شده که هر دو ترجمه خوبي از اين واژه نيستند. به نظر مي رسد بهتر بود که اين واژه به «ارزش آفرين »ترجمه ميشد ( احمد پور دارياني، 1381 ).
سه دليل مهم توجه به موضوع کارآفريني عبارتند از توليد ثروت، توسعه تکنولوژي و اشتغال مولد.در موارد زيادي اين مفهوم را به اشتباه صرفا معادل اشتغال زايي تعريف کرده اند. از اواخر دهه هفتاد در بسياري از کشورهاي پيشرفته به علت تغيير در ارزشها و گرايشهاي جامعه و تغييرات جمعيت شناختي، موجي از کسب و کارهاي کوچک و افراد خود اشتغال به وجود آمدند به گونه اي که اين موضوع باعث شده است تا مقوله کارآفريني از جنبه هاي متعدد و بوسيله رشته هاي مختلف علمي نظير اقتصاد، مديريت، جامعه شناسي و روانشناسي مورد مطالعه قرار گيرد(هايتون، 2005: 25).
اقتصاددانان نخستين کساني بودند که در نظريه هاي اقتصادي خود به تشريح کارآفرين و کارآفريني پرداختند. کورکت (2004) کارآفريني را فرايند پويايي از تغيير بينش و بصيرت با ابتکار و نوآوري ميداند. هيسريچ و پيترس (2002) کارآفريني را فرايند خلق هر چيز نو و با ارزش، با صرف وقت و تلاش با فرض همراه داشتن خطرات مالي، روحي و اجتماعي و به دست آوردن پاداش هاي مالي و رضايت فردي و استقلالي که از آن ناشي ميشود، تعريف کردهاند. پيتر دراکر (1985) کارآفريني را به مفهوم جستجوي دائمي براي تغيير، واکنشي در برابر آن و بهره برداري از آن به عنوان يک فرصت بيان مي کند؛ از طرف ديگر شومپيتر، به عنوان کسي که براي نخستين بار اين مقوله را در نظريات خود به صورت علمي بيان کرد، کار آفريني را فرايند تخريب خلاق ميداند ( هزار جريبي1384 :9).
تامپسون ( 2000) کارآفريني را فرايندي ميداند که در آن بتوان با استفاده از خلاقيت، عضو جديد را همراه با ارزش جديد با استفاده از زمان، منابع، ريسک و به کارگيري ديگر عوامل به وجود آورد. چرچيل درباره کارآفريني با نگاه متفاوتي معتقد است : کارآفرينان بايد بر حرکت ها و بهبودهاي مستمري متمرکز شوند که به صورت مداوم در پي بهره برداري از ريسکها و فرصتهاي قابل کنترل باشد (ناهيد،42:1388).
رضائيان کارآفريني را فراگرد شکار فرصتها به وسيله افراد، بدون در نظر گرفتن منابع موجود در اختيار تعريف ميکند و در اصل بر اين مهم استوار است که کارآفر ينان به هنگام تصور فرصت هاي جديد، محدوديتهاي منابع جاري را ناديده ميگيرند(رضائيان،1390: 41).
فراي (1993) معتقد است کارآفريني يعني در هم آميختن ويژگيهاي شخصي، ابزار مالي و منابع موجود در محيط کار که از راه فرآيندي انجام ميپذيرد و بقا مييابد(ناهيد،42:1388).
کار آفريني عبارتست از فرايند ايجاد ارزش از راه تشکيل مجموعه منحصر فردي از منابع به منظور بهره گيري از فرصتها فرايندي است که منجر به ايجاد رضايتمندي و يا تقاضاي جديد مي گردد (احمد پور دارياني، 1384: 28).
کار آفريني شامل يک فرآيند يادگيري است و عبارتست از توانايي برآمدن از عهده مسائل و مشکلات و نيز ياد گرفتن از آنها ميباشد(ديکنز و فريل، 2003 :21).
احمد پوردارياني و عزیزی(1383) معتقدند کارآفرين فردي است داراي ايده و فکر جديد که از طريق ايجاد يک کسب وکار و با بسيج منابع که با مخاطره ي مالي، اجتماعي و حيثيتي همراه است محصول يا خدمت جديد به بازار ارائه مي دهد. در تعريف ياد شده چهار نکته وجود دارد:
1)کارآفرين داراي ايده و فکر جديد است. 2)کارآفرين در پي ايجاد کسب وکار است) نه تنها نوشتن طرح تجاري بلکه جمعآوري منابع، تشکيل تيم و راه اندازي کسب وکار نيز برعهده اوست). 3)کارآفرين ريسکپذير است. مخاطرههايي که کارآفرين تحمل ميکند لزوماً فقط ريسک مالي نبوده و گستردهتر از آن است. 4)کارآفرين محصول يا خدمت جديد به بازار ارائه ميکند، يعني کارآفرين بايد نتيجهي کار خود را در بازار ببيند.
با جمع بندي تعاريف فوق مي توان نتيجه گرفت که کارآفريني يک منش، سبک و الگوي مناسب زيستن است و در اصل يک نوع هستي است؛ يک باور است و اين باورپذيري و منش است که انسا نها را به متفاوت بودن با فعل تغيير، دگرانديشي و نوانديشي متمايل ميدارد و بر اساس همين دگرانديشي و تفاوت است که مجموع هاي از ويژگيها در اين افراد تقويت يا شکل ميگيرد که اگر فرد موقعيتشناس باشد و قدر اين شرايط را بداند و بهصورت بهينه آن را مديريت و هدايت کند، ميتواند در همه جنبهها ارز ش آفرين شود؛ در نتيجه اين موارد، او را از ديگران ممتاز ميکند و موفقيت نسبي او را به دنبال ميآورد. سخن کوتاه اينکه غايت اصلي و نهايي کارآفريني تنها درجنبه ايجاد کسب و کار در جهت سود بيشتر نيست؛ بلکه تغيير و اصلاح در برخي انگارهها و دگرانديشي و نوانديشي همراه با ارز ش آفريني در تمام ابعاد زندگي است و ارمغان آن، تحول و انقلاب در انسان هم از راه سودآوري مادي در شکل بيروني آن و هم سودآوري معنوي در شکل دروني آن است(چوپانی، 1389: 22).
2-2-2- تاريخچه کارآفريني
اگر چه شروع کارآفريني به سالهاي قبل از قرون وسطي برميگردد ولي در قرون وسطي به کساني که مسئول اجراي کارهاي عمراني بزرگ بودند، کارآفرين ميگفتند، در قرن هفدهم کارآفرين به کسي اطلاق ميشد که به منظور عرضه خدمات يا تهيه محصولات با دولت قرارداد ميبست(عابدي،8:1384) .
ريچارد کانتيلون در سال 1730 يکي از نخستين نظريهها را در مورد کارآفريني عرضه کرد و به همين دليل برخي او را بنيان گذار اين واژه ميدانند او کارآفرين را فردي ميدانست که اهل ريسک باشد و بنا به مشاهداتش ريسک شامل حال بازرگانان، کشاورزان: نعتگران و ساير مالکان ميشد که به قيمت معلوم ميخريدند و به قيمت نامعلوم مي فروختند و از اين رو در معرض خطر بودند(عابدي،8:1384) .
در قرن هيجدهم به دنبال صنعتي شدن جوامع بين صاحب سرمايه و فردي که به سرمايه نياز دارد تفاوت گذاشته شد. در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم بين مديران و کارآفرينان تمايزي قايل نبودند. در اواسط قرن بيستم کارآفرين نوآور پايه ريزي شد در اين دوران بين مدير و کارآفرين تمايز ايجاد شد. در اين دوران شومپيتر(1934) استاد دانشگاه هاروارد نقش مديران و افرادي که کسب و کار ايجاد مينمايند را از کارآفرين جدا نمود. به زعم وي هر کدام از فعاليتهاي زير کارآفريني است: ارائه کالايي جديد؛ ارائه روشي در فرآيند توليد جديد؛ گشايشي بازاري تازه؛ يافتن منابع جديد و ايجاد هر گونه تشکيلات جديد در صنعت(هيسريچ و پيترز،1383).
از اين زمان تاکنون پژوهشهاي مختلف در زمينه کارآفريني ادامه يافته است. دراکر کارآفرين را فردي ميدانست که فرصتها را به حداکثر ميرساند. در سال 1970 کالينز و مور بين کارآفرينان مستقل و اداري تمايز قائل شدند، سوبائر در 1973 کارآفريني درون سازماني را ابداع کرد. در سال 1975 شاپيرو کارآفرين را فردي مبتکر و سازمان دهنده چند سازوکار اقتصادي و اجتماعي که ريسک و ورشکستگي را ميپذيرد تلقي کرد. به زعم وسپر (1980) کارآفرين از ديد اقتصاد دانان، روانشناسان، تاجران و سياستمداران متفاوت است، او کارآفريني را به کارآفريني داخلي و مستقل تقسيم بندي نمود. در سال 1985 پينکات واژه کارآفريني سازماني را ابداع کرد. از طرف ديگر در آمريکا از اواخر دهه 1960 تا 1980 تعداد 163 دانشکده دورههاي کارآفريني را در زمره آموزشهاي خود قرار دادند. در پنج سال اول دهه هشتاد اين دانشکدهها رشد زيادي کرد در سال 1990 تعداد 500 دانشکده دورههاي آموزشي در زمينه کارآفريني برگزار ميکردند، تا اين سال برنامههاي آموزشي شامل چهار دسته برنامه به شرح زير بود:
1)آگاهي و جهتگيري به سمت کارآفريني؛ 2)توسعه تأسيس شرکتها؛ 3)رشد و بقاي کارافرينان و شرکتهاي کوچک؛ 4)توسعه آموزش کارآفريني
در دهه 1990 کارافريني درون سازماني رشد بسيار شديدي کرد. لازم به ذکر است از ابتداي دهه 1980 پژوهش در زمينه آموزش کارآفريني مورد توجه قرار گرفت و از سال 1985 همزمان با افزايش تعداد دورههاي آموزشي در خصوص روند کارآفريني روند ديگري نيز در خصوص شناسايي افراد مناسب براي آموزش اهداف خاص آموزش، شيوههاي يادگيري و انواع محتواي درسي آغاز شد. لازم به ذکر است در دهه 80 و 90 پژوهشهاي مربوط به کارآفريني رشد خوبي داشت اگر چه هر چه به زمان حاضر نزديکتر ميشد پژوهشها منسجمتر و هدايت شدهتر بود(هيسريچ و پيترز،1383؛ چوپانی، 1389).
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643