مقاله و مبانی نظری فرسودگی و دلزدگی زناشویی ,

menuordersearch
academixfile.ir

توضیحات

مبانی نظری و پیشینه تحقیق افسردگی و دلزدگی زناشویی

در قالب word و در 53 صفحه و قابل ویرایش

 

 

فهرست مطالب
2- 1- تعریف    مفاهیم 10    

2-1-1- فرسودگی زناشویی(دلزدگی زناشویی).10
2-1-1-1- تاریخچه وتعریف فرسودگی زناشویی. 10
2-1-1-2- عوامل زمينه ساز فرسودگی زناشویی..10

2-1 -1-3- دلايل بروز و نشانه های دلزدگی زناشویی..12
2-1-1-4– حفظ روابط زناشويي..13

2-1-1-5- فرسودگی در زندگي زناشويي..16
2-1-1-6- عناصر دلزدگي از زندگي زناشویی.19

2-1-1-7- را‌ههای مقابله با اختلالات فرسودگی در زندگي زناشويي..22

2-1-1-8- شروط دستيابي به رضايت زناشويي24
2-1-1-9-فرسودگی در زندگی زناشویی 26

2-1-2- رویکرد ارتباطی ستیر27
2-1-2-1- سیر تاریخی و مبانی موثر بر دیدگاه ارتباطی ستیر..32
2-1-2-2- نظریات ستیر درباره خانواده32
2-1-2-3- نقش ها در نظریه ستیر..32

2-1-2-4- مفاهیم پایه ای نظریه ارتباطی ستیر..35

2-1-3- طلاق 36
2-1-3-1-نگاهی به تاریخچه ی طلاق در بین اقوام و دوران مختلف. 37
2-1-3-2-شرایط احراز طلاق 37
2-1-3-3-ویژگی های طلاق 37
2-1-3-4-علل طلاق 38
2-1-3-5-میل به طلاق 39
2-1-3-6- دام های روانی طلاق.. ..42
2-1-3-6-1- دام های شناختی. 42
2-1-3-6-2- دام های رفتاری42
2-1-3-7- عوامل موثر بر میل به طلاق.. .43
2-1-3-8-اثرات طلاق..46
2-1-3-9- عواقب و پیامد های طلاق..47
2-2- پیشینه نظری تحقیق..47
2-2-1- تئوریهای مظرح شده در زمینه فرسودگی47
2-2-1-1- تئوری تفاوتهای ادراکی..47
2-2-1-2- تئوریهای رفتاری تعارض ..47
2-2-1-3-تئوری برابری.48
2-2-1-4- تئوری مبادله..48
2-2-1-5- تئوری اسناد.48
2-2-1-6- تئوری رشد..48
2-2-1-7- تئوری گفتگو. .48
2-2-2- نظریههای مرتبط با طلاق49
2-2-2-1- نظریهی تبادل اجتماعی.50
2-2-2-2- نظریه رفتاری 50
2-2-2-3- نظریه بحران ..50
2-2-3-رویکردهای مرتبط با زوجین در شرف طلاق ..50
2-2-3-1- رویکرد روان-تحلیلی..50
2-2-3-2- رویکردهای سیستم خانواده51
2-2-3-3- نظریهی مرحله-ای..51
2-3- پیشینه تجربی تحقیق..52
2-3-1- تحقیقات انجام گرفته در داخل و خارج کشوردر مورد رویکرد ارتباطی ستیر.52
2-3-2- تحقیقات انجام گرفته در مورد فرسودگی زناشویی در داخل و خارج کشور.55
4-3-3- تحقیقات انجام گرفته در مورد میل به طلاق در داخل و خارج کشور.56

منابع

 

 

 

 

 

 

این فصل به بررسی پیرامون موضوعات مشاورهی گروهی مبتنی بر رویکرد ارتباطی ستیر، فرسودگی زناشویی و میل به طلاق میپردازد؛ که مطالب فوق در دو بخش ارایه میشود. بخش اول شامل مبانی نظری است که به توضیح تعاریف و توضیحات تکمیلی در باب موضوعات پژوهش میپردازد و بخش دوم شامل پیشینه پژوهش است که تحقیقات صورت گرفته پیرامون موضوعات صورت گرفته در داخل و خارج از کشور را بررسی مینماید.
2-1- تعریف مفاهیم
2-1-1- فرسودگی زناشویی(دلزدگی زناشویی)
2-1-1-1- تاریخچه وتعریف فرسودگی زناشویی
فرسودگی واژهای است که به تازگی به حوزهی خانواده راه یافته و از خستگی جسمی، روانی و عاطفی بین روابط زوجین حکایت می‌کند. هنگامی که زوجین با انتظارات بالا وارد یک رابطه میشوند نمیتوانند این انتظارات را برآورده کنند و دچار نوعی خستگی میشوند که اصطلاحاً فرسودگی نامیده میشود. امروزه افراد دلیل اصلی ازدواج را عشق و محبت، ارضای نیازهای روانی عاطفی وافزایش شادی و خشنودی میدانند به عبارت دیگر تغییر و تحولات اجتماعی و اقتصادی باعث شده تا جاذبهی رومانتیک و ارضای نیازهای برآورده نشدهی شخص مبنای ازدواج و انتخاب همسر قرار گیرد(نوابی نژاد، 1380). الیس (1987؛ به نقل از ادیب راد، 1383) عنوان میکند که زوجهایی که به تازگی ازدواج کردهاند کمتر به این فکر میافتند که زمانی ممکن است که عشق افسانهای آنها کمرنگ شود و این درست زمانی است که فرسودگی آغاز میشود.
از آنجا که فرسودگی زناشویی کاهش عشق و علاقه و افزایش رفتارهای خصمانه را به دنبال دارد میتواند به نارضایتی زناشویی منجر شده و بنیان خانواده را متزلزل سازد (هاستون، 2009 ). اولین مقالهها دربارهی فرسودگی شغلی در اواسط دههی هفتاد در نشریات علمی منتشر شدند(پاینز ،1996، ترجمهی شاداب، 1381).
پاینز اولین کسی بود که فرسودگی را به حوزههای غیرشغلی و سایر جنبههای زندگی تعمیم داد و اولین کسی بود که فرسودگی زناشویی را مطرح کرد.

 

یکی از مشکلات زناشویی فرسودگی زناشویی وضعيت دردناکي است که کساني را که توقع دارند عشق رؤيايي به زندگيشان معنا ببخشد، متاثر ميسازد. فرسودگی هنگامي بروز ميکند که متوجه ميشوند علي رغم تمام تلاشهايشان، رابطهشان به زندگي معنا نداده و نخواهد داد. ازدواجها ممکن است بيآن که منجر به فرسودگی شوند، سرانجام خوبي نداشته باشند و سبب سرخوردگي و ناراحتي شوند. هنگامي که همسري بيدقت و بيتوجه است، طرف مقابل ميتواند تصميم بگيرد که به زندگي با او ادامه دهد يا وي را ترک کند، اما وقتي کسي انتظار دارد که رابطه او با همسرش به زندگياش معنا بدهد، چنين رنجشهايي غيرقابل تحمل خواهد بود(خواصي، 1389).
فرسودگی زناشويي به علت مجموعهاي از توقعات غير واقعگرايانه و فراز و نشيبهاي زندگي بروز ميکند. برخلاف عقيده اغلب رويکردهاي باليني که در زوج درماني استفاده ميشوند، فرسودگی زوجها به علت وجود اشکال در يک يا هر دو نفر يا اختلال در رابطه آنها نيست.
فرسودگی از عشق يک روند تدريجي است. به ندرت به طور ناگهاني بروز ميکند. درواقع صميميت و عشق به تدريج رنگ مي-بازند و به همراه آن احساس خستگي عمومي عارض ميشود. در شديدترين نوع آن، دلزدگي برابر است با فروپاشي رابطه. کسي که گرفتار دلزدگي شده است؛ به نحوي ميخواهد بگويد: «همين است که هست! اين رابطه ديگر برايم بس است. ديگر نميتوانم آن را تحمل کنم.   
فرسودگی طبق تعريف (و طبق تجربههاي اشخاص) از پا افتادن از نظر جسمي، عاطفي و رواني است که از عدم تناسب مزمن بين توقعات و واقعيت ناشي ميشود(خواصي، 1389).                     
هر فردی ابتدا و در شکل طبیعیاش روابط زناشویی خود را با عشق و علاقه شروع میکند و حدس و گمانهای اولیهی او نیز، حفظ و تداوم این رابطه است. اما گاهی پس از مدتی ممکن است زن یا شوهر یا هر دوی‌ آنها نسبت به عمق و شکل روابطشان دچار تردید شوند و چون بین توقعات خود از زندگی و واقعیتهای موجود در زناشوییشان هماهنگی لازم را نمیبینند، ممکن است دچار سرخوردگی و دلزدگی شوند(خواصي، 1389).   
بروز فرسودگی در روابط زناشویی یک پدیدهی تدریجی است و یک شبه و به طور ناگهانی بروز نمیکند. صمیمیت و عشق میان همسران به تدریج رنگ میبازد و احساس خستگی و ناامیدی بر روابط زوج سایه میافکند. مبتلایان به فرسودگی احساس میکنند زندگی

 

آنها تباه شده است و دیگر حوصلهای برای رفع مشکلات زناشویی شان ندارند و چون زندگی دو نفرهی خود را تباه شده میدانند، اغلب افسرده هستند و ترجیح میدهند نیروی کمی را که

برایشان باقی مانده است صرف کار و فرزندان خود کنند. زیرا که احساس میکنند یار و همراه مناسبی ندارند، بنابراین نگاه مثبتی هم به امکان ایجاد تغییرات در زندگی نخواهند داشت و در موارد شدیدتر و حادتر حتی ممکن است بر اثر آشفتگیهای عاطفی اقدام به خودکشی کنند.
بروز و شکل گیری این احساسات منفی و یأس آور به دلیل ناکارامدی حریم زناشویی افراد است که در طول زمان دچار ایستایی و سکون میشود و زندگی را به یک عادت روزمره و تکراری تبدیل میکند. این زوجها ارتباط عاطفی قویای ندارند و تنها بر حسب مرزهای بیرونی و ظاهری زناشویی با یکدیگر زندگی میکنند، در نتیجه پس از مدتی متوجه میشوند که هر روز در حال تکرار اموری هستند که برایشان به یک عادت تبدیل شده و گریزی از آن ندارند. مثلاً زنی که چندتا بچه دارد و حریم زناشوییاش هم ایستا و ساکن است، اغلب دیگر هدفی را دنبال نمیکند و دورنمایی از اهدافش ندارد و فقط به گذراندن لحظه و مرور گذشته می-پردازد(بولتون، ترجمه سهرابي، 1383).

2-1-1-2- عوامل زمينه ساز فرسودگی زناشویی
    آنچه زمینه ساز اصلی فرسودگی زناشویی است کاهش سطح نوازش و به خصوص نوازشهای سطح دو و سه یعنی درک همدیگر در شادی و غم و وضعیتهای گوناگون رقابتی یا شکست و بیماری و نیز فقدان برنامه و هدفی برای ساختن مشترک است. اغلب زوجها تنها به تولد فرزند و حتی کم تر به روش تربیتی مشترک به عنوان کاری مشترک فکر میکنند. و خارج از موضوع فرزندان همکاری چندانی ندارند. بالا رفتن سطح روابط بین فردی، انرژی افراد را افزایش میدهد و به روابط فردی و بین فردی آنها بالندگی و پویایی میبخشد. زوجهایی که از چنین روابط پویایی برخوردارند در سطح اجتماع نیز موفقترند و یکدیگر را برای رسیدن به اهدافشان بهتر پوشش میدهند، زیرا خود را مانند پیچ و مهرههای یک دستگاه واحد فرض میکنند که برای رسیدن به یک هدف مشخص در حرکت است.                                                                                          
هنگامی که زن و شوهر یکدیگر را از نظر روانی ارضا نمیکنند، هر روز از سطح انرژی بین فردیشان کاسته میشود و چه بسا این کاهش انرژی در سطح روابط و امور اجتماعی آن ها
 

نیز تأثيرگذار باشد و فرد را در این سطح هم با مشکل مواجه کند. در چنین حالتی است که دلزدگی زناشویی معنادار میشود و باید به حال آن فکری کرد (خواصي، 1389).                                           
آنچه در مورد فرسودگی زناشویی عمدتاً مشاهده میشود فقدان حمایت و پرورش احساسات کودک درون افراد است که این مسئله حمایت از احساسهای فرد توسط بالغ درون

او امکان پذیر است. همسرانی که ارتباط خود را صرفاً با عشق آغاز کرده اند به دلیل این که از اهمیت توجه به بالغ درون در حفظ و بقاء عشق خود بی اطلاع هستند کم کم به مراحلی وارد میشوند که کودک درون آنان آزرده و خسته است.                                                                                             
یکی از مشکلات مهمی که اغلب بین همسران پیش میآید وجود تابوهای فرهنگی ( ممنوعیت عرفی) دربارهی آموزش صحیح روابط جنسی و عدم آگاهی افراد به مراحل چهارگانهی یک ارتباط جنسی است.                                                                                                           
  با این که کلاسهای آموزش پیش از ازدواج - که اجباری هم هستند - فرصت مغتنمی برای تشریح یک ارتباط طبیعی و مطلوب جنسی است، اما تابوهای فرهنگی مانع از تشریح و آموزش درست اصول روابط جنسی میشوند و این کلاسها آن بار آموزشیای را که باید داشته باشند، ندارند .
در ارتباط جنسی - نه صرفاً عمل جنسی که میتواند به یکسری فعالیتهای فیزیولوژیک خلاصه شود - در مرحله آغازین میل یا کشش جسمی و ذهنی شروع و با تحریک و تصحیح بدن و سپس ارضاء جسمی و ذهنی و در نهایت گذر از مرحلهی خاتمه، رابطه پایان مییابد. مرحله چهارم یا خاتمه ارتباط معمولاً نادیده گرفته میشود و قدردانی کلامی و غیرکلامی ( نوازش های سطح یک و دو) به دلیل فقدان اطلاعات همسران از اهمیت آن انجام نمیشود.                                       
بدین گونه یک رابطه زناشویی مناسب که در سالهای اولیه پیوند زوج در تقویت و تحکیم حریم زناشویی نقش محوری داشت کم کم به یک عمل تکراری و تکلیف گونه تبدیل میشود که بدون مغازله و معاشقه است، و فقط حکم یک عمل جنسی صِرف ( بدون نوازش های سطح دوم) تبدیل میشود که نتیجه‌ی آن عادت و دلزدگی روانی دو طرف است(خواصي، 1389).   
                                                         
2-1-1-3- دلايل بروز و نشانه های دلزدگی زناشویی
   
دلمردگی و خسته شدن از همسر معمولا وقتی رخ میدهد که آن شور و هیجان اولیه زندگی مشترک از بین میرود و همسران که تصور میکردند یکدیگر را میشناسند، با ادبیات متفاوتی با یکدیگر روبهرو میشوند. در این وضعیت نوعی «صمیمیت بیروح» در روابط بین زوجها برقرار است که ممکن است هر یک، طرف مقابل را مسئول به وجود آمدن آن بداند از جمله دلايل فرسودگی عبارتند از:

1- توقعات غیرمنطقی و غیرواقع بینانه: گاهی توقعات فرد آنقدر بالا و غیرواقع بینانه است که ازدواج با هر فرد دیگری هم نمی-تواند آن توقع ها را برآورده کند. مثلاً زنی که توقع دارد شوهرش که از صفر زندگی را با او شروع کرده باید یکساله هم خانه و هم ماشین بخرد معلوم است با دیدن واقعیت دلزده میشود.
2- گذشتن از فاز هیجانی اول ازدواج: وقتی زن و شوهر از فاز هیجانی و عاطفی اول ازدواج بیرون میآیند، هر حادثه کوچکی را بهانه می‌کنند تا به همسرشان یک برچسب منفی بزنند. در این مواقع سکوت مردها نشانه بیاحساسیشان تلقی میشود و یک بار محبت نکردن زنها نشانه نامهربانیشان.         
3- نگفتن احساسات به یکدیگر: اگر همسران نیازهای خود را مطرح نکنند یا در رابطه با همدیگر پی به نیازهای یکدیگر نبرند و به راه حل مثبتی برای برآورده کردن نیازهایشان نرسند، خطر دلزدگی دو چندان میشود.                                                          
به گمان همسران، عشق کاملکننده زندگی آن‌ها خواهد بود اما عشق به تنهایی نمیتواند دایره صمیمیت را شکل دهد. زمانی صمیمیت در اوج بود اما حالا شور و احساسات فروکش کرده است و خود واقعی طرفین برای هم آشکار شده است (بوون، 1966).                                                   
روانشناسان میگویند ممکن است فرسودگی و خستگی از روابط با همسر ریشه در روابط مخدوش در دوران کودکی دارد. شاید یکی از همسران توجه لازم و کافی را از والدین خود در دوران کودکی دریافت نکرده است و احساس میکند نمیتواند در مقابل همسر آنچنان که باید جلوهگری کند یا به خود بابت روابطی که با همسرش برقرار کرده است، ببالد و افتخار کند. او به طور طبیعی نارضایتی از روابط با والدین را به رابطه با دیگران و به ویژه همسرش تعمیم میدهد. از نظر روانی فاصله گرفتن از همسر می-تواند به دلزدگی تعبیر شود فرد از خود میپرسد: چرا باید با کسی زندگی کنم که نمیتواند تمام نیازهای مرا برآورده کند. البته ریشه دلزدگی فقط در دوران کودکی نیست و گاه دلایل دیگری مثل «جنگ قدرت» هم دارد.

 

 

مقاله و مبانی نظری تعریف و علائم دلزدگی زناشویی

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

whatsuptelegrammailpinterest
logo

استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643