مبانی نظری و پیشینه تحقیق عوامل و ابعاد فرسودگی شغلی
در قالب WORD و در 32 صفحه و قابل ویرایش
فهرست مطالب
-14- فرسودگی شغلی
2-14-1- تعریف فرسودگی شغلی
2-14-2- ابعاد فرسودگی شغلی
۱) خستگی عاطفی:
۲) مسخ شخصیتی و بدبینی:
۳) احساس بی فایده بودن ناکارآمدی:
2-14-3- دلایل فرسودگی شغلی
2-15- از خود بیگانگی و فرسودگی شغلی
2-16- شیوه پیشگیری از فرسودگی شغلی
2-17- شناخت عوامل و عناصر مؤثر در ایجاد فرسودگی شغلی
2-18- پیشینه تحقیق
2-18-1-تحقیقات داخلی
2-18-2- تحقیقات خارجی
منابع
2-14- فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی به عنوان فقدان انرژی و نشاط تعریف می شود و شخص دچار فرسودگی شغلی احساس کسالت انگیزی را نسبت به انجام رفتار شغلی نشان می دهد. فرسودگی شغلی حالتی است که در یک فرد شاغل به وجود می آید و پیامدی از فشار شغلی دایم و مکرر است. بدین ترتیب که شخص در محیط کارش به علت عوامل درونی و بیرونی احساس فشار می کند و این فشار، دایمی و مکرر بوده و در نهایت به احساس فرسودگی تبدیل می گردد. در این وضعیت احساس کاهش انرژی رخ می دهد. در سال های اخیر، روانشناسان نسبت به مطالعه و تحقیق در باب پدیده ای به نام فرسودگی شغلی، علاقه نشان داده و پژوهشهای متعددی را در این زمینه انجام داده اند. در واقع، فرسودگی شغلی، آن نوع از فرسودگی روانی است که با فشار های روانی یا استرس های مربوط به شغل و محیط کار توام گشته است. به عبارت دیگر، فرسودگی شغلی پاسخی تاخیری به عوامل استرس زای مزمن هیجانی و بین فردی در حیطه مشاغل است.(بسطامی،1379)
واژه فرسودگی شغلی اولین بار در دهه 1970 میلادی توسط هربرت فروند نبرگر (1975) و کریستانیا ماسلاچ (1976) مطرح شد. به نظر فروند نبرگر فرسودگی شغلی حالتی از خستگی و یا ناکامی روش زندگی یا ارتباطاتی است که به نتیجه دلخواه منجر نمیشود.
به نظر ماسلاچ و جکسون (1981) فرسودگی شغلی سندرمی متشکل از خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و کاهش موفقیت فردی است که در نتیجه تنیدگی های شغلی مزمن به وجود میآید. فرسودگی شغلی برای افراد یک تجربه دردآور و برای سازمان ها پدیده ای هزینه بر است. علایم فرسودگی شغلی در محیط کار شامل روحیه پایین، غیبت از کار، دیر آمدن، کاهش میانگین ساعت اقامت در سرکار، تعویض شغلی، افزایش حوادث کار و کاهش عملکرد است.(روشن،1390 (
فرسودگی شغلی برای کارکنان با نشانه های جسمانی، هیجانی و نگرشی همراه است. نشانه های جسمانی شامل ضعف جسمانی، خستگی مزمن، سرماخوردگی های طولانی مدت، سردرد، مشکلات خوابیدن، زخم معده، اختلالات گوارشی و روده ای، کاهش یا افزایش سریع وزن، آسم، فشارخون بالا، دیابت، درد ماهیچه ها و افزایش مصرف کافئین، تنباکو، الکل و مواد مخدر است. نشانه های هیجانی فرسودگی شغلی شامل احساسات افسردگی، شکست، درماندگی، ناامیدی، سرخوردگی و فقدان معنای عاطفی کار است. در این موارد کارکنان احساس فریب خوردگی، خشم، ناکامی و ترس میکنند. همین طور نشانه های نگرشی فرسودگی شغلی شامل نگرش های منفی نسبت به کار، همکاران و سازمان میشود که خود به احساس انزوا و تعارض با سایرین منتهی میشود.(جعفرپور،1376)
در جهانی زندگی میکنیم که به قول اروین یالوم، روانپزشک شهیر فاقد الگو یا مدل است وساختار و سازمان و ماهیت آشکار و قوام یافته و یکپارچه ای ندارد. خودمان به تنهایی مجبوریم که به این دنیای از هم گسیخته و سازمان نایافته، ساختار ببخشیم، رویدادها و حوادث و اتفاقات احتمالی آینده را در یک الگوی ذهنی جمع کنیم و بدانها انسجام ببخشیم. در این میان کار یا به عبارت بهتر «پول» در کنار تمام مزایایی که دارد، مهمترین فایده اش «اضطراب زدا» بودن آن است; چرا که آینده نامعلوم را تا حدی معلوم و پیش بینی پذیر میکند. اضطراب اساسا به دلیل «ابهام در آینده» رخ میدهد و پول با زایل کردن این ابهام، تسکین بخش اضطراب است. اما گاها برای کسب همین پول تن به ساعات کاری زیاد میدهیم، عملی که در نهایت به فرسودگی جسمی و ذهنی ما منجر میشود. فرسودگی شغلی، مفهومی بود که برای اولین بار در سال ۱۹۷۰ میلا دی در آمریکا مطرح شد و پس از آن از همه جای جهان از جمله ایران تحقیقاتی در این زمینه شروع شد. امید است که در این جستجو کوتاه به کند و کاو این سندرم توان کاه در حد توان بپردازیم(روشن،1390)
2-14-1- تعریف فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی یا کارزَدگی را از لحاظ لغوی میتوانیم تحلیل قوای روانی که گاهی با افسردگی همراه هست و از تلاش برای کمک به بیماران روانی یا افراد تحت فشار روانی ناشی میشود تعریف کرد. فرسودگی شغلی نشانگان خستگی مفرط عاطفی به دنبال سالها درگیری و تعهد نسبت به کار و مردم هست. به عبارت دیگر فرسودگی شغلی خستگی فیزیکی، هیجانی و روانی به دنبال قرار گرفتن طولانی مدت در موقعیت کار سخت هست.این نشانگان حالتی است که در آن قدرت و توانایی افراد کم و رغبت و تمایل آنها برای انجام کار و فعالیت کاهش پیدا میکند.(محمدی و همکاران،1391)
فرسودگی شغلی پیامدی از فشار شغلی دایم و مکرر است. بدین ترتیب که شخص در محیط کارش به علت عوامل درونی و بیرونی احساس فشار میکند و این فشار، پیوسته و چندینباره بوده و سرانجام به احساس فرسودگی تبدیل میگردد. فرسودگی شغلی به عنوان فقدان انرژی و نشاط تعریف میشود و شخص دچار فرسودگی شغلی احساس کسالتانگیزی را نسبت به انجام رفتار شغلی نشان میدهد. شخصی که مسئولیتهای همستیزنده و همزمانی دارد، این احساس را خواهد داشت که به چند جهت کشیده میشود. این امر به خستگی از کار و سرانجام فرسودگی شغلی خواهد انجامید.(موسوی پور و همکاران،1386)
اولین آسیب فرسودگی شغلی، رنج بردن از فرسودگی بدنی همچون سردرد، تهوع، کمخوابی، و تغییراتی در عادات غذایی است. فرسودگی عاطفی همچون افسردگی، احساس درماندگی، احساس عدم کارآیی در شغل خود و همچنین ایجاد نگرشهای منفی نسبت به خود، شغل، سازمان و به طور کلی نسبت به زندگی پیامدهای بعدی کارزدگی هستند. هر چند استفاده از واژه فرسودگی روانی یا فرسودگی شغلی به صورت گسترده از دهه ۷۰ میلادی رواج یافت اما همین واژه را میتوان در رمانی از گرینی مشاهده کرد. وی در این داستان به بررسی زندگی معماری میپردازد که در اثر خستگی روانی و احساس یاس و ناامیدی، شغلش را ترک گفته و به جنگل های آفریقا پناه میبرد. (روشن،1390)
بنابراین نشانگان (سندرم) فرسودگی شغلی یک حالت از پا افتادگی بدنی، هیجانی است که از فشارهای هیجانی پی در پی ناشی میشود و با درگیری شدید با دیگران برای دوره های دراز مدت همراه است. در هنگام فرسودگی شغلی فرد مبتلا به ویژه ۳ علا مت مهم را نشان میدهد: افسردگی، خستگی ویاس. در حالت شدید این وضع فرد حتی ممکن است به فکر خودکشی یا دست کم تغییر دادن شغل خود برآید چرا که مدام با این واقعیت که کارش ثمر بخش نیست مواجه میشود; مثل پزشکی که مداوم شاهد مرگ بیماران خود است روانشناسی که با عود مکرر بیماری در مراجعان خود رو به روست، معلمی که نمرات دانش آموزانش را، دلچسب نمیبیند.(جعفرپور،1376)
2-14-2- ابعاد فرسودگی شغلی
با توجه به پیشرفت های روزافزون و پیاپی در مدل های تئوری و مطالعات گوناگون تجربی، دانش تحقیق در مورد فرسودگی شغلی هنوز کامل نشده است. ولی آنچه از پژوهش ها به دست آمده، مفهومی از فرسودگی شغلی به عنوان «علایم روان شناختی در پاسخ به عوامل بین فردی و پایدار تنش زای محیط کار» تلقی میشود. دکتر ده بزرگی ابعاد اصلی فرسودگی روانی ناشی از کار را موارد زیر میداند:(پورافکاری، 1380)
۱) خستگی عاطفی:
خستگی عاطفی بعد اصلی در فرسودگی شغلی است که حضور آشکار تری در این معضل پیچیده دارد. زمانی که افراد فرسودگی شغلی را در ارتباط با خود یا دیگران توضیح میدهند منظور آنان، بیشتر عامل خستگی است.خستگی بیشترین مورد گزارش شده در پژوهش ها و نیز بیشترین مورد تجزیه شده توسط اشخاص مورد ارزیابی است.
هویت مهم عامل خستگی در فرسودگی شغلی، سبب شده که برخی بر این عقیده شوند که دو جنبه دیگر که در زیر اشاره میشود عوامل فرعی و غیرضروری تلقی شوند. هر چند خستگی، تنش های ناشی از فرسودگی شغلی را منعکس مینماید اما قادر نیست تا موارد انتقاد برانگیز رابطه افراد با کارشان را بیان کند. خستگی عاطفی چیزی نیست که به آسانی آزمایش شود بلکه در احساس و عملکرد فرد به عنوان علامتی برای مقابله با کار بیش از حد، دیرتر خود را نشان میدهد و همین امر سبب میشود تا در خدمات عمومی و بهداشتی، توانایی فرد در ارایه خدمات کاهش یابد.
نکته ای که ذکر آن در اینجا کاملا ضروری احساس میشود این است که خستگی عاطفی ناشی از فرسودگی شغلی را نباید با «نشانگان خستگی مزمن یا ضعف اعصاب» اشتباه بگیریم. خستگی مزمن یا ضعف اعصاب لزوما با فرسودگی شغلی همراه نیست و نشانگانی است که هنوز علت دقیق آن مشخص نشده و با برخی از علایم زیر شناخته میشود:
الف) شکایات مداوم و ناراحت کننده از احساس فرسودگی پس از تلاش مختصر ذهنی یا جسمی
ب) گیجی
ج) احساس درد و ناراحتی عضلانی
د) سردردهای تنشی (نه سردردهای میگرنی)
و) اختلال خواب
هـ) تحریک پذیری
۲) مسخ شخصیتی و بدبینی:
عاملی است که با نادیده گرفتن توانایی های فرد در ارائه خدمات شغلی، باعث ایجاد فاصله میان فرد و گیرنده های این خدمات میشود. خارج از محل کار، افراد با گسترش بی تفاوتی، بی علاقگی یا بدبینی، نسبت به کارشان حالتی سرد پیدا کرده و کم کم از آن فاصله میگیرند. در نتیجه ناامیدی افزایش مییابد و فرد نسبت به کارش فاصله میگیرد و ارتباطش با شغل خود را کاهش میدهد. «سردی روابط» یک واکنش نسبتا سریع به خستگی است و رابطی محکم بین خستگی و بدبینی و مسخ شخصیتی تلقی میشود.
۳) احساس بی فایده بودن ناکارآمدی:
موقعیت و شرایط کاری همراه با نیازهای دایم وخسته کننده، بدبینی یا خستگی عاطفی را تحت تاثیر قرار داده و احساس کارآمدی و موثر بودن را از شخص میگیرد. از آنجا که عزت نفس یعنی میزان و چگونگی «احترامی» که برای خود قائلیم و اعتماد به نفس یعنی میزان اعتقادمان به «توانایی ها و پتانسیل» های خود، یک محصول تلقی میشوند (محصول کار خوب و پرفایده) طی فرسودگی شغلی تا حد زیادی کاهش مییابد. چرا که به واسطه خستگی روانی ناشی از کار، احساس کارآمدی و فایده مند بودن خود را از دست داده ایم، بنابراین طبیعی است که عزت نفس و اعتماد به نفس مان نیز کاهش یابد. ترس از آینده (برای مثال ترس از اخراج کاری) و انتقاد های مکرر از سوی افراد بالا دست (برای مثال تحکم انتقاد گونه کارفرما نسبت به کارگر) به تخریب هر چه بیشتر عزت نفس و اعتماد به نفس و در نتیجه کاهش روزافزون احساس «بی فایدگی و ناکارآمدی» منجر خواهد شد.(پورافکاری،1382)
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643