مقاله و مبانی نظری قدرت نرم
در قالب word و در 37 صفحه و قابل ویرایش و دارای منابع 2023 و 1402
فهرست مطالب
مقدمه
الف) مباحث نظریمفهوم قدرت
نظریههای قدرت
1- نظریهپردازان ماقبل مدرن (کلاسيک)
1- 1. آرمانگرایان
1- 2. واقعگرایان
2- نظریهپردازان مدرن
2- 1. واقعگرایان
2- 2. آرمانگرایان
3- نظریهپردازان پستمدرن
قدرت نرم
ویژگیهای قدرت نرم
منابع موّلد قدرت نرم
اول. فرهنگ
دوم. ارزشها
سوم. سیاست خارجی
ب) قدرت نرم ایران در عراق
من
ابع سیاسی قدرت نرم ایران در عراق
- حمایت ایران از ساختار سیاسی جدید در عراق
سقوط رژیم ضد ایرانی بعث و صدام حسین
قدرتگیری شیعیان در عراق
فعال شدن احزاب شیعی نزدیک به ایران در صحنه سیاسی
تغییر قانون اساسی
ارتقای روابط دیپلماتیک ایران و عراق
شاخصهای سنجش قدرت نرم ایران در عراق با تأکید بر شیعیان
منابع
مقدمه
قدرت نرم و مسائل آن یکی از مباحث اصلی این فصل محسوب میشود، به خصوص بحث قدرت نرم ایران و توانایی این کشور بر تاثیرگذاری بر کشورهای های همسایه است که این امر میتواند نشاندهنده قدرت و پیشرفت ایران در منطقه باشد، بنابراین با توجه به مسئله قدرت نرم، این فصل از دو بخش مبانی نظری قدرت نرم و دیدگاههایی که در این رابطه وجود دارد و در بخش دوم مباحث قدرت نرم ایران در عراق مورد بررسی قرار میگیرد. از این رو، این فصل به دنبال آن استکه به شناسایی مولفهها و مصادیق قدرت نرم بپردازیم و سپس اینکه مولفههای قدرت نرم ایران چگونه بر مسائل و فعالیتهای سیاسی عراق اثرگذار است بپردازد.
الف) مباحث نظریمفهوم قدرت
راجع به قدرت و مفهوم آن نظريات متفاوتي بيان شده است. برخي آن را به توانايي يک بازيگر در وادار کردن يا بازداشتن بازيگر ديگر هم در جنبههای مثبت و هم در جنبههای منفي تعريف میکنند و در اين حالت قدرت به معناي توانايي بازيگري میتواند بر اساس سه منبع باشد: 1. عینیتهای مبتني بر حقیقتهای بيروني که قدرت سخت است؛ 2. قدرت مبتني بر ذهنيت که نوعي اعتبار به وجود میآورد و اقدام کردن بر اساس نوعي از اعتبارها، اعتقادات و باورها که قدرت نرم گفته میشود؛ 3. قدرت مجاز که مبتني بر ساختن عينيت حقيقي براي يک چيز غیرحقیقی است. (افتخاري، 1385: 9). «قدرت در عریانترین شکل خود عبارت است از استفاده از خشونت، ثروت و دانايي براي واداشتن مردم به انجام امري خاص» (تافلر، 1375: 27). این تعريف داراي نکاتي است که در ذيل بدان اشاره میشود (فدوی بندهقرائی و گرامیان، 1390: 80- 79).
• نخست، بين ابزار، فرايند و هدف قدرت تفاوت وجود دارد؛
• دوم، ابزار قدرت سه نوع است: زور، ثروت و دانايي؛
• سوم، ممکن است بنا به شرايط زماني و مکاني، از يکي از اين سه منبع يا ابزار و يا ترکيبي از دو نوع و يا سه نوع استفاده شود؛
• چهارم، زور، ثروت و دانايي هم تشکیلدهنده ماهيت قدرت هستند و هم در نقش منبع و ابزار قدرت به کار میروند؛
• پنجم، رابطه قدرت دو جانبه است. عدهای آن را اعمال میکنند و عدهای ديگر تحت تأثير آن قرار میگیرند و يا اينکه آن را اجرا میکنند؛
• ششم، قدرت هدفمند است. يعني اينکه در راستاي تحقق هدف خاصي اعمال میشود (همان).
نظریههای قدرت
نظریههای مربوط به قدرت بر مبناي دو معيار قابل بررسي است: «ترتيب تاريخي و نوع نگرش آنها به پديده قدرت». به اين ترتيب سه گروه از نظریهپردازان قابل شناسايي هستند که در ذيل به آنها پرداخته شده است:
1- نظریهپردازان ماقبل مدرن (کلاسيک)
دوره کلاسيک از نظر تاريخي اندیشههای يونان باستان از سوفسطاييان گرفته تا سقراط و افلاطون، و اندیشههای مسيحيت از قبيل سيسرو، آگوستين و اکويناس را شامل میشود. اين دوره تا پايان قرون وسطي و ظهور رنسانس و عصر روشنگري که آغاز دوران مدرن است به پايان میرسد. از لحاظ فکر سياسي، میتوان گفت آنچه در اين نظريات مشهود است ديدگاه متافيزيکي آنها نسبت به همه امور از جمله قدرت است. قدرت نيز از جمله اموري است که به خدايان مرتبط است. قدرت داراي مرکزي به نام حاکميت است و اين حاکميت ناشي از اراده پروردگار است که به حاکم تفويض شده و محدوده قدرت در ديدگاه کلاسيک مشخص است، چهره قدرت آشکار و عريان است و نيروي نظامي مهمترین منبع قدرت به شمار میرود. انديشمندان کلاسيک به نوبه خود به دو دسته تقسيم میشوند (فدوی بندهقرائی و گرامیان، 1390: 82). علاوهبر بدبینیها و اختلاف نظرهایی که در میان اقتصاددانان کلاسیک نسبت به بعضی از اصول و مبانی این مکتب وجود دارد، معارضان مکتب کلاسیک که در واقع، اصول اولیه مکتب کلاسیک و نظام اقتصاد سرمایهداری را نیز مورد تردید قرار داده و یا آن را نفی کردهاند.
1- 1. آرمانگرایان
یکی از معضلات فکری در سیاست، چه داخلی و چه خارجی، به عنوان نظامی که بُعد ایدئولوژیکی در آن مطرح بوده، این است که در اتخاذ سیاستها باید صرفاً به آرمانها اندیشید یا اینکه صرفاً به منافع ملی توجه کرد. جامعة ایران بعد از انقلاب اسلامی، همواره با این چالش روبرو بوده است؛ به طوری که دورهای صرفاً در جهت گسترش اسلام و اهداف آرمانی قدم برمیداشته و گاهی هم فقط بعد منافع مادی را در نظر داشته است. گروهي که به الههها و فضايل قدرت میپردازند، قدرت را سرچشمه خير و سعادت بشر میدانند و يک ديد آرماني نسبت به قدرت دارند. در اين دسته میتوان از افلاطون، سيسرو و آگوستين قديس نام برد. افلاطون با طرح کردن دنياي مثُل و ترسيم مدينه فاضله بر اين باور است که نظام قدرت زميني براي اين که دچار فساد نشود بايد از نظام قدرت در عالم مثُل تبعيت کند و براي تحقيق اين امر، افلاطون فيلسوفان را در رأس قدرت قرار میدهد، همين مسائل موجب شد تا افلاطون در اواخر عمر از آرمانگرایی به واقعگرایی گرود (بلوم، 1373: 117؛ پوشه، 1385: 82).
1- 2. واقعگرایان
گروهي که قدرت را سرچشمه پليدي و سلطه میدانند و معيارهاي اخلاقي را از قدرت حذف میکنند. سوفیستهایی چون پروتاگوراس و کاليکيليس و سپس ارسطو در اين دسته میگنجند. کاليکيليس معتقد است که قانون دستاورد قدرتمندان براي سلطه بر ضعفا است و میتوان گفت بنابر نظر او، نفس قدرت سلطه است. ارسطو برخلاف افلاطون سياست را از آسمان به زمين منتقل میکند. به اين معنا که در انديشه او قدرت جنبه محسوس و مادي پيدا میکند. از نظر او تحليل جباريت با توصيف رفتارهاي معمولي جباران در راه حفظ قدرت آغاز میشود (عالم، 1388: 55). بنابراين، در انديشه ارسطو اثري از بينش آرمانگرایی افلاطون در رابطه با به قدرت رسيدن فيلسوف ـ شاه نيست (پوشه، 1385: 70). واقعگرایایی در واقع یک مکتب فلسفی است که ادّعا دارد بین علم و معلوم، قابلیت تطابق، وجود دارد؛ یعنی علم میتواند جهان را همانگونه که واقعاً هست، توصیف کند.
2- نظریهپردازان مدرن
نگرش مدرن در باب قدرت با ماکياولي و سپس هابز آغاز میشود. اين گروه از انديشمندان به پيروي از سنت هابز اعتقاد دارند که ماهيت قدرت سلطه است. سنّت هابزي قدرت را صرفاً استعداد تعمیمیافته براي رسيدن به اهدافي مستقل از ابزار يا مقام آمريت، به منظور تحميل الزامات و خواستههای فردي میداند. آنچه در دوران مدرن بر تفکر سياسي غالب است، توجيه اقتدار سياسي است. هابز با انسانشناسی آغاز میکند و به ضرورت استقرار دولت قدرتمند میرسد. هگل با وجودشناسي آغاز میکند و به مطلوبيت دولت قدرتمند میرسد. در بين انديشمندان مدرن گروهي از منظر فلسفي به مقوله قدرت پرداختند و گروهي ديگر از منظر علمي که هر يک نيز با توجه به اينکه ماهيت و هدف قدرت را چگونه تبيين کردهاند به دو دسته واقعگرا و آرمانگرا تقسيم میشوند (پوشه، 1385: 75).
2- 1. واقعگرایان
اين گروه به قدرت به عنوان يک ضرورت مینگرند. قدرت ضرورتي است براي کسب و حفظ سلطه بر ديگران. از ديدگاه واقعگرایی هدف از اعمال قدرت، نفس قدرت است. قدرت به منظور کسب و حفظ قدرت و در جهت تحقق اميال مادي و شخصي اعمال میگردد (رضوي، 1372 : 141). اين نگرش با ماکياولي آغاز میشود و با بدن و هابز به کمال میرسد (پوشه، 1385: 93).
2- 2. آرمانگرایان
در حالي که واقعگرایان مقوله قدرت را از جنبه ضرورت مورد بحث قرار میدهند، آرمانگرایان به مقوله قدرت به عنوان يک فضيلت مینگرند. سيسرو معتقد است که قدرت سياسي دولت از قدرت دستهجمعی مردم ناشي میشود و دستگاه قدرت مادامي مشروعيت دارد که منافع و اهداف اخلاقي افراد تأمين شود و مردم در امور جمهوري شريک و صاحب حکومت عدل باشند. کانت براي قدرت خصلت جمعي قائل است. او معتقد است که انسان خصلتي غیراجتماعی دارد که محرک وي در سوق دادن همه چيز به سوي خود خويشتن است ( لوکس، 1385: 111؛ پوشه، 1385: 34).
قسمتی از منابع
مجموعه من الباحثین (2020). القوه الناعمه فی المنطقه العربیه (السودیه- ترکیا- إیران). بیجا: مرکز الفکر الاستراتیجی للدارسات.
حومانی، حورا (2023). إيران وهوليوود القوة الناعمة لصناعة صورة الآخر. ریاض: رياض الريس.
ستایشمنش، مهدی (۱۴۰۲). بررسی و شناسایی سرچشمههای قدرت ملی. فصلنامه جغرافیا و روابط انسانی، دوره ۶، شماره ۱،
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643