فصل دوم مبانی نظری و پیشینه پژوهش یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده
در قالب word ودر 80 صفحه وقابل ویرایش
فهرست مطالب
مقدمه 14
2-1- یادگیری 14
2-2- نظریات یادگیری 16
2-2-1- نظریات رفتاری یادگیری 16
2-2-2- نظریات شناختی یادگیری 17
2-2-3- نظریه یادگیری گشتالت 17
2-2-4- نظریه یادگیری شناختی اجتماعی 18
2-3- انواع یادگیری 18
2-3-1- يادگيري براي بقاء 18
2-3-2- يادگيري انطباقي 19
2-3-3- يادگيري تعميمي (مولد) 19
2-4- سطوح یادگیری 20
2-4-1- یادگیری فردی 20
2-4-2- یادگیری تیمی یا گروهی 21
2-4-3- یادگیری سازمانی 21
2-5- یادگیری سازمانی 21
2-6- سیر تاریخی یادگیری سازمانی 23
2-7- یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده 26
2-8- تاريخچه مفهوم پردازي سازمان يادگيرنده 29
2-9- سازمان یادگیرنده 31
2-10- دیدگاه صاحبنظران درباره سازمان یادگیرنده 36
2-10-1- پیتر سنگه 36
2-10-2- گاروین 39
2-10-3- مارکوارت 39
2-10-4- جفارت و مارسیک 40
2-10- 5- واتکينز و مارسيک 41
2-10-6- آرجريس و شون 43
2-10-7- مامفورد 44
2-10-8- هريسون 46
2-10-9- کاپلان و نورتون 47
2-10-10- گاهه 48
2-11- انواع سازمان هاي يادگيرنده 51
2-11-1- سازمانهاي فهميده 51
2-11-2- سازمانهاي ادراک کننده و متفکر 51
2-11-3- سازمانهای يادگيرنده 51
2-12- اهمیت ایجاد سازمان یادگیرنده 53
2-13- طبقه بندی ویژگیهای سازمان یادگیرنده 56
2-14- تفاوت سازمان یادگیرنده با سازمانهای سنتی 57
2-15- ايجاد سازمان ياد گيرنده 60
2-16- پیشینه تحقیق و سوابق پژوهشی 65
2-16-1- پیشینه داخلی 65
2-16-2- پیشینه خارجی 68
منابع
مقدمه
یادگیری سازمانی چیزی فراتر از مجموع توان یادگیری افراد است، یعنی سازمان توانایی یادگیری خود را با خروج افراد سازمان از دست میدهد. یادگیری سازمانی به مفهوم یادگیری افراد و گروههای درون سازمان و سازمان یادگیرنده به معنی یادگیری سازمان به عنوان سیستمی کلی است (رهنورد،1378،ص24). به عبارت دیگر باید گفت سازمان یادگیرنده حاصل یادگیری سازمانی است. سازمان يادگيرنده را نوعي از سازمان ميدانند که يادگيري اعضاي خود را به گونهاي فراهم ميآورد که نتايج ارزشمندي را نظير نوآوري، کارايي، هم سوئي بهتر با محيط و مزيت رقابتي پايدار به ارمغان آورد. در این بخش سعی بر این است که ادبیات نظری یادگیری سازمانی و سازمان يادگيرنده مورد بررسی قرار گیرد. تاریخچه، مفاهیم، تعاریف، رویکردها و ... در ابتدا مورد بحث قرار میگیرند. سپس تحقیقات و مطالعات داخلی و خارجی در رابطه با موضوع بیان میشود.
2-1- یادگیری
ياد گرفتن به معناي تقويت دانايي، به کمک تجربه است که از پيگيري امور بدست ميآيد. يادگيري به طور مداوم در طي زمان و در مسير زندگي واقعي بدست ميآيد و کنترل آن تقریبا دشوار است اما به واسطة این یادگیری، دانشي پايدار توليد شده و فرد يادگيرنده اين توانايي را مي یابد که هنگام برخورد با موقعيتهاي مختلف، رفتاري اثربخش داشته باشد. همه سازمانها ياد مي گيرند، به اين معنا که با پيرامون خود سازگاری یافته و راههای درست مواجهه با تغییرات محیطی را میآموزند، منتهی برخي سازمانها سريعتر و اثربخشتر ياد ميگيرند. آنچه که موجب اثربخشي بيشتر سازمانهاي يادگيرنده ميشود، پيادهسازي فرآيند مديريت دانش در اين سازمانهاست. سنگه چهار عنصر اصلي يادگيري را به شرح زير تعريف ميکند:
1ـ اقدام : انجام يک وظيفه يا کار در قالب چهارچوب موارد مشابه تجربه شده.
2ـ تأمل : مشاهده اعمال و افکار خود و کالبدشکافي کارهاي انجامشده.
3ـ ارتباط : خلق ايده هايي براي اقدام و ساماندهي آنها در قالبهاي جديد.
4ـ تصميم : تهيه و تدوين رويه و رويکردي براي اقدام
یادگیری وسیله¬ای است که نه تنها از طریق آن به کسب مهارت و دانش پرداخته می¬شود بلکه ارزشها و نگرشها و واکنشهای هیجانی نیز بدست می¬آید. یادگیری ریشه در علم روانشناسی دارد.
روانشناسان دو نوع تعریف از یادگیری دارندکه دو مفهوم مشترک، ولی کاملاً متفاوت می¬باشند:
1- رفتارگرایانه : یادگیری عبارتست از یک تغییر نسبتاً با دوام(دائمی) در رفتار که در نتیجه تمرین و تجربه حاصل می¬شود.
2- شناخت¬گرایانه : یادگیری عبارتست از یک تغییر نسبتاً بادوام (دائمی) در ارتباطات (پیوندهای) ذهنی که در اثر تجربه صورت می¬گیرد.
هر دو تعریف در این وجه مشترکند که تغییر را به تجربه نسبت می¬دهند. دیدگاه رفتارگرا بر ارتباط میان محرکها و پاسخهای قابل مشاهده تأکید دارد. دیدگاه شناختی بر نقش فرآیندهای ذهنی مربوط به یادگیری اصرار می¬ورزد. اطلاع از اصول و نظریات رفتارگرایی و شناخت¬گرایی می¬تواند یادگیری سازمانی را تسریع بخشد. یادگیری فرآیندی مادام¬العمر است، یادگیری قلب تغییر و تحول و فعالیتهای بهره¬وری است. یادگیری به معنای تقویت دانایی به کمک تجربه است که از پیگیری امور بدست می¬آید و فرد یادگیرنده این توانایی را می¬یابد که هنگام برخورد با موقعیتهای مختلف رفتاری اثربخش داشته باشد. (سبحانی¬نژاد، 1385، ص 50)
2-2- نظریات یادگیری
نظریات مختلفی درباره یادگیری توسط نظریه پردازان ارائه شده که که مهمترین آنها در ذیل به طور مختصر توضیح داده میشود.
2-2-1- نظریات رفتاری یادگیری
پاولف، واتسون و اسکینر از جمله نضریه پردازان رفتار گرا در یادگیری هستند. به طور کلی آنها به رفتار و نتایج قابل مشاهده به عنوان محصول یادگیری توجه دارند. از این رو به نقش پاداش و تنبیه در ظهور رفتار مورد نظر به عنوان نتیجه یادگیری فرد بسیار تاکید دارند. فرایند شکل گیری یادگیری در این نظریات از طریق مجاورت بین محرک اصلی و محرک خنثی است .(شرطی کردن) به عنوان مثال پاولف یاد آور میشود که بعد از چندین بار تلفیق صدای زنگ (محرک خنثی) با نشان دادن تکه گوشت (محرک اصلی، غیر شرطی) مشاهده کردکه سگ با شنیدن صدای زنگ نیز ترشح بزاق نشان میدهد. بر خلاف روش پاولف، اسکینر معتقد است که نتایج مطلوب یا نامطلوب رفتار تعیین کننده تکرار یا به عبارتی یادگیری است. به نظر او تشویق یا تنبیه بعد از انجام رفتاری، تعیین کننده تکرار و یادگیری خواهد بود. علارغم تفاوت در زمان ارائه محرکات جهت یادگیری، نکته قابل توجه دیدگاه مکانیکی و سطحی آنها به موضوع پیچیده یادگیری در انسان است. هر چند محرکات بیرونی در یادگیریی نقش بسزایی دارند اما نمیتوانند کل پدیده یادگیری در انسان را تبیین کنند. (رسته مقدم،1384،ص17).
2-2-2- نظریات شناختی یادگیری
در نظریههای شناختی بیشتر به فرایندهای شناختی توجه میشود. از جمله این فرایندها میتوان به ادراک امور، سازمان دادن اطلاعات، تجزیه و تحلیل اطلاعات، کسب دانش، درک معنی وایجاد انتظارات اشاره کرد.هیچ یک از این فرایندها به طور مستقیم قابل مشاهده نیستندزیرا به باور روانشناسان شناختی یادگیری در نتیجه تغییر در ساخت شناختی افراد حاصل میشودبه طوری که یادگیرنده در نتیجه یادگیری در ذهن ذهن یا حافظة خود یک ساخت شناختی تشکیل میدهدکه در آن اطلاعات مربوط به رویدادهای مختلف نگهداری میشوندو سازمان مییابند. لذا از دیدگاه روانشناسان شناختی یادگیری ایجادتغییر در رفتار اشکار نیست بلکه ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرایندهای ذهنی است.(سیف ،1380،ص258). در زیر به طور مختصر به توضیح مهمترین نظریههای شناختی خواهیم پرداخت:
2-2-3- نظریه یادگیری گشتالت
نظریه گشتالت را سردسته نظریههای شناختی یادگیری میتوان به حساب آورد. بر خلاف روانشناسان مکتب رفتارگرایی که برای مطالعة پدیدههای پیچیده روانشناختی آنها را به اجزای ساده تجزیه میکردند. روانشناسان مکتب گشتالت توجهشان بیشتر به کل پدیده متمرکز است. به اعتقاد آنها، اندیشههای انسان از ادراکات کلی معنادار تشکیل مییابد، نه از مجموعه هایی از تصاویر ذهنی جزیی که از راه تداعی به یکدیگر مرتبط میشوند.لذا از آنجا که پدیدههای ادراکی جنبه کلی دارند، یادگیری را باید با توجه به این کل نگری مورد مطالعه قرار داد. از جمله قوانین یادگیری در این نظریه، میتوان به قانون طرح گرایی قانون شباهت،قانون مجاورت ،قانون بستن یا تکمیل، قانون ادامه خوب، قانون سادگی و قانون شکل و زمینه اشاره کرد.(سیف،1380ص259)
2-2-4- نظریه یادگیری شناختی اجتماعی
یکی دیگر از نظریات مهم روانشناسی یادگیری که هم جنبه رفتاری دارد وهم جنبه شناختی، نظریه شناختی اجتماعی یا نظریۀ یاد گیری مشاهده ای است. واضع آن البرت بندورا است. (سیف،1380،ص 281). به اعتقاد بندورا نظریه یادگیری اجتماعی با فراتر رفتن از هر دو نظریه رفتاری و شناختی، یادگیری را ناشی از الگو قرار دادن رفتارهای دیگران میداند. به طوری که افراد بااستفاده از مشاهدات برای جمع آوری اطلاعات ،از رفتار دیگران تقلید میکنند چنانچه رفتار یادگرفته شده نتایج مثبتی به دنبال داشت آن رفتار تکرار میشود و درغیر این صورت تکرار نخواهد شد.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
استان: کردستان، شهرستان : سقز
شماره تماس:: 09189763156
ایمیل : omidarzy@yahoo.com
کد پستی : 6683193643